خیام و داوری های نادرست
زیبا آفرین
در ادامه پرداختن به اشعار خیام به این جای شعر خیام که رسیدم به یاد پانوشت مسوول ستاد امر به معروف و نهی از منکر افتادم که ذیل گفتگوی دو نفره روی تخت خطاب به شوهر خانم خطاب کرده بود بی غیرت... شاید از آن بابت که ایشان با قدرت خلاقه خود برق اتاق را خاموش کرده و ادامه فیلم را خود تصویر سازی کرده است. اینها به فیلم که نگاه نمی کنند به پشت صحنه های فیلم نگاه می کنند. بخشهایی که فیلم نشده است.
نسبت به خیام هم چنین وضع و حالی اینها دارند. عزیزان من فلسفه هیدگر را اگر می خوانیم مهم است که هیدگر نماز شب می خواند؟ یا در نماز جمعه شرکت می کند؟ هستی و زمان هیدگر را می خوانیم به چیز دیگری کار نداریم.
مهم است وقتی که پشت فرمان نشسته ایم سازنده خودرو ما بسم الله گفته است یا نه؟ اصلا مسلمان بوده است یا نه؟ شما سوار ماشینت بشود و از رانندگی ات لذت ببر.
ما وقتی فیلم سینمایی نوبت عاشق مخلمباف را می بینیم مهم نیست ننه محسن مخلمباف شوهر داشته یا نداشته یا زن صیغه ای کسی بوده یا نبوده است. ما فیلمش را می بینیم.
چرا باید از هر متنی و شعری و فیلمی و رفتاری؛ زوایای پنهان زندگی نویسنده و گوینده و کارگردان و... را خود با تخیلاتمان بسازیم.
نسبت به خیام ما هستیم اشعار خیام. یکی از شاهکارهای ادبی جهان. یکی از آثار تاثیر گذار زبان فارسی. رباعیات خیام را مانند کمدی الهی دانته بخوانیم. یا مثل هر اثر ادبی دیگر. وافعا شگفت انگیز است. یک تخت گذاشته ایم و همه را با قد و قواره همین تخت می سنجیم. انتظار داریم مولوی و سعدی و فردوسی و خیام و حافظ و ... با قد وقواره تخت ما جور در بیایند. خیلی جالب است بغضی که زبان عرفان نمی فهمند فتوحات ابن عربی را با فقه شیغی نقد می کنند. اصلا متوجه نمی شوند که اولا عرفان است نه فقه. ثانیا او شیعه اثنی عشری نیست یک دانشمند مانند هر داشمند دیگر و یک بزرگ مانند هر بزرگ دیگر. انتظار دارند که حتی سقراط هم مو به مو به فقه شیعه عمل کرده باشد.
مگر قرار است من اعتقاداتم را از خیام بگیرم. مگر قرار است من شیوه زندگیم را از ابوالعلای معری بگیرم. مگر قرار است من مثل بو علی سینا بشوم. در بدو امر می خوام بخوانم و می خوام بفهمم که اینها چه گفته اند. همین.
من می خواهم بیشتر از اثر اینها لذت ببرم. از شعر حافظ لذت ببرم. بگذارید این لذت را ببرم. هم چنان که از صحیفه سجادیه لذت می برم. همین لذت برای من مهم است. لذت بردن از شعر خیام.
این که به خدا معتقد بود یا نه؟ در نماز جمعه شرکت می کرد یا نه؟ دعای کمیل می خوانده یا نه؟ به من چه ربطی دارد؟ مگر اینها شاخص و ملاک ارزیابی اندیشه آنها است؟
عزیزان من ایشان از نظر اعتقادات اعتقادات خاص خودش را دارد. من ببینم از شعرش چی گیرم میاد. یقینا اگر بلند بشوم و راه بیفتم و دنبال پری وشی باشم که جام به دستش باشد و بگریم کنج خلوتی و... دیگر فرصت و مجال مطالعه آثار خیام و حافظ و مولوی ابن عربی پیش نخواهد آمد. اینها وقتی برای من نخواهند گذاشت که من به غیر خودش فکر کنم.
دیگر هیچ کدامشان فرصت خواندن اشعار خیام را به من نخواهند داد. بگذارید تا با اشعار خیام حال کنیم و لذتش را ببریم و تلاش کنیم و ببینیم که چه می گوید. بعد دلمان خواست بدان عمل می کنیم و دلمان نخواست عمل نمی کنیم. ما که جبری مسلک نیستیم. مگر شما از رباعیات خیام انتظار دارید که جامعه بشری را بسازید؟ آیا خود خیام چنین ادعایی داشت؟ قرآن که کتاب آسمانی است چنین ادعایی ندارد تا چه برسد به چهار تا رباعی از خیام. باور کنیم که مردم با خواند چهار تا از رباعیات خیام گمراه نمی شوند و یقیناذ با شغر خیام هدایت هم نخواهند شد ولی یقینا آگاه خواهند شد. در پناه حق
حسن جمشیدی خراسانی