شرح فتوحات 3
2- فظهر سبحانه و ظهر و أظهر و ما بطن. و لکنه بطن و أبطن و أثبت له الاسم الأول وجود عین العبد و قد کان ثبت و أثبت له الاسم الآخر تقدیر الفناء و الفقد و قد کان قبل ذلک ثبت
در این پاراگراف اشاره دارد به مقام ظهور و خفای حضرت حق. خودش که در خفا بود و غیب مطلق. موجودات را که آفرید؛ موجودات ظهورات حضرت حق هستند. با آفرینش انسان اسم و عنوان الاول برای آن جعل شد. چون اولین وجود در بین موجودات است. و نیز اسم الاخره را برای او جعل فرمود چون آخرین موجود است که در عالم مادی باقی خواهد ماند. البته ظهور اشیا به معنای ظهورات خداوند است نه ظهور و بروز خود خداوند. با آفرینش موجودات خداوند پنهان تر و پوشیده تر شد.
پس خداوند سبحان ظهور پیدا کرد. این اولین ظهور بود. با این ظهورش مقدمه برای ظهور دیگر اشیا نیز فراهم شد. کنت کنزا مخفیا فاحبت ان اعرف فخلقت الخلق کی اعرف. ظهور که یافت ظاهر هم ساخت. اشاره دارد به قدرت خودش. هم ظاهر شد و هم ظاهر کرد آن چه را که در باطن بود. شاید منظور وجود علمی اشیا در علم الهی باشد به صورت اعیان ثابته که با فرمان کن محقق شد و ظهور پیدا کرد و دیگر پوشیده نشد. ولی از ظهور اشیا خودش پوشیده شد و پوشیده ساخت. خود همین موجودات که ظهور پیدا کردند سبب پوشیده تر شدن خداوند گردیدند. و اسم الاول از مراتب هستی را برای بنده اش به ثبوت رساند و محقق کرد. البته پیش از این هم برای بنده اش اولیت محقق بود. و اسم الاخر را برای فنا و فقدان او محقق فرمود و به ثبوت رساند. البته پیش از این هم برایش ثابت بود.
3- فلو لا العصر و المعاصر و الجاهل و الخابر ما عرف أحد معنى اسمه الأول و الآخر و لا الباطن و الظاهر و إن کانت أسماؤه الحسنى على هذا الطریق الأسنى و لکن بینها تباین فی المنازل. یتبین ذلک عند ما تتخذ وسائل لحلول النوازل فلیس عبد الحلیم هو عبد الکریم و لیس عبد الغفور هو عبد الشکور فکل عبد له اسم هو ربه و هو جسم ذلک الاسم قلبه.
هرچه در جهان وجود دارد مظهر اسمهای متعدد خداوند است. اگر که دوره ها و روزگاران نبود و اگر افرادی که هم دوره اند نبودند و اگر انسانهای جاهل و نادان نبودند و اگر افراد خبره و ماهر نبودند معنای اسم الاول و الاخر و الظاهر و الباطن را کسی نمی دانست. گرچه اسماء الهی با هم متحدند ولی اینها که مظاهر اسما و صفات الهی هستند با هم متباین هستند. اگر چه اسمای حسنای الهی بر این طریق استوار است و بنا نهاده شده است و منتهای همین راه است ولی بین آنها نسبت به منازل، تباین بلکه فاصله است. و این مساله هنگامی روشن می شود که برای ورود مصایب و بلایا وسایلی از پیش کسب کرده باشد. لذا هر فرد به اقتضای اسمی که مظهر آن است با دیگری فرق می کند.
به همین جهت هم عبد کریم بنده بزرگوار غیر از عبد رحیم یعنی بنده مهربان است.
و نیز عبد غفور یعنی بنده ای که گناهانش بخشیده شده غیر از عبد شکور یعنی بنده سپاسگذار است.
پس هر بنده ای دارای اسمی است که همان اسم رب و پروردگار او خواهد بود. خود وی جسم است و آن اسم جان و قلب او.
- ۹۹/۰۴/۲۵