شرح فتوحات 2
آفرینش از عدم
مساله اول آفرینش موجودات از عدم است. مفهوم عدم خیلی روشن نیست که چیست:
شما یک مشت برف را در دستتان بگیرید و بعد از چند دقیقه برفها معدوم می شود.
پدر من عموی داشت که روزی به روستا آمد و پدر من را که بچه بیش نبود بغل گرفت و بوسید و رفت و دیگر هم برنگشت. از سال 1324 تا زمان حال در نظر بگیرید. البته گفته می شود به عراق رفته است و نیز شنیده شده است در طرفهای بقمچ زندگی می کرده البته خودش فوت باید کرده باشد و فرزندانش باید زنده باشند. این هم نوعی معدوم است. گفته می شود از بین رفته است. و نیست شده است.
فردی که تا دیروز سر حال بود و به یک باره دچار عارضه سکته و یا تنگی نفس و یا مشکل ریوی و یا مثلا کرونا شده و در گذشته بود می گفتند مرده و یا رفت. از بین رفت.
پولی در دست من بود و گم شد. این هم نوعی معدوم شدن است.
این که می فرمایند خداوند موجودات را ازعدم آفرید این عدم عدم عرفی است نه عدم فلسفی و عقلی. این که می فرماید از عدم آفرید و از عدم عدم آفرید منظور همین معنایی است که عرف از آن می فهمد و به همان معنا هم به کار می برد. می گوید ما که این جا آمدیم هیچی نبود. هیچی. نمی شود که هیچی نباشد. منظور وی از هیچی معنای خاصی است. این درست است که موجودات نبودند ولی خیلی هم نبودش جدی نبود بلکه به صورت طرح و ایده و علم در علم الهی وجود داشت. ان شالله در ذیل ازلی بودن انسان توضیح خواهیم داد که انسان ازلی است چون در علم خداوند سبحان وجود داشته است. اشیا درست است که خودشان در عالم خارج محقق نبوده اند ولی صورتهای علمی آنها به نام اعیان ثابته در علم الهی وجود داشته است. پس خیلی هم عدم محض نیست. منظور از عدم عدم محض نیست چون در صورت انقلاب لازم می آید و این محال است. بلکه عدم ظاهری است. به حسب ظاهر معدوم دیده می شود. در اصطلاحات عرفانی از آن به هبا و عنقا تعبیر می شود. پس منظور این است که موجودات به وجودات علمی محقق بودند و به وجود عینی هم محقق شدند. دقیقا مانند نقشه و طرحی که بنا و معمار برای منزل در ذهن خودش طراحی می کند و بعد هم در خارج آن را محقق می سازد.
نسبت به متن شیخ اعظم توجه بفرمایید ایشان می فرماید أوجد الأشیاء عن عدم و عدمه ایجاد کرد اشیا را از عدم آنها و از عدم عدم آنها. اولی به معنای عدم است. به معنای نیستی ولی دومی به معنی هیتی است زیرا عدم عدم می شود وجود. نیستی نیستی می شود هستی. البته منظور اعیان ثابته است که خود ایشان در طی کتاب به تفصیل توضیح خواهد داد.
تاثیر کلمه در ایجاد اشیاء
با عنایت به وجود اشیا در علم الهی به صورت اعیان ثابته اینک همان علوم می خواهد در خارج و در عالم عین محقق بشود. این تحق به دستور و امر الهی وجود عینی می گیرد با صدور کلمه کن.
حدوث و قدم اشیاء
در علم کلام اصطلاحی است تحت عنوان حدوث و قدم عالم. قدیم در برابر حادث است. قدیم معادل ازلی است. قدیم که گفته می شود یعنی ایجاد نشده است بلکه هم چنان که هست از قبل بوده که بوده. حادث یعنی چیزهایی که بعدا بود شده اند و هستی یافته اند. حدوث اشاره است به وجود امکانی اشیا در برابر واجب. خداوند موجودات را آف رید تا ثابت کند که خودش قدیم است و موجودات تماما حادث هستند و ممکن بالذاتند.
حمد و ثنا مخصوص پروردگاری است که همه موجودات را از نیستی و از نیستی آن نیستی پدید آورد. و وجود همه موجودات متوقف بود بر کلمه کن که با صدور کن همه موجودات از اعیان ثابته خود به عین و واقع بدل شدند. چرا این کار صورت گرفت: تا بدین وسیله سرّ حدوث اشیا و قدم آنها برای ما تحق بیابد و ثابت بشود. با اثبات و تحقق این حقایق نسبت به صدق و راستی قدم خود که پیش از این ما را آگاه ساخته بود ایستادگی کنیم.
- ۹۹/۰۴/۲۵