زن زنی در قرآن(3)
در یکی از صفحات مجازی یکی از خانمها ذیل آیه سوره نسا به بیان واضربوهن پرداخت و عرایضس که بنده داشتم. بحث بالا گرفت. ماحصل آن تقدیم دوستان می شود.
دیدگاه خانم:
١- خیلی از حدود در قرآن بیان نشدة است. .. از قبیل قطع الید در سرقت ... و لذا اختلاف دارد بین علماء سنی وشیعی در مقدار قطع. و در زمان امام جواد ع در محضر مامون عباسی بیان شد... پس نمی توانیم بگوییم چون حد ضرب ومقدارش وکیفیتش ذکر نشدة .. لذا ما از معنى حقیقیش انصراف می دهیم و به معنى دیگری می چسبیم.
٢- (اضرب المرأة ) یا (اضرب الرجل) به معنى ضرب بدن واین در جمیع قوامیس لغة عرب آمد. وصرف آن کلمه از معنای حقیقیش به معنای دیگری بی دلیل است.
بلی امثال : اضرب فی الارض؛ اضرب الامثال؛ اضرب السکه ؛ اضرب الخیال و... هر کدام معنای خودش دارد. ولی (اضرب العبد ) هیج کس از معنایش اخراج فهم نمی کند. یا اضرب فلان ... یا اضربوهن... و معناى آن پیش اهل زبان اوضح من الامس .. و ابین من الشمس است و لاجدال فیه.
٣- روایات رسول الله وائمة علیهم السلام بیان کرد حدود الضرب در این آیة را که بعضی اش امد لایضربها ضربا مبرحا ( یعنی بدون شکست استخوان) .. بلکه در بعضی آمده یضربها بالسواک .. وغیر آن من الروایات و سنة الرسول خیلی از احکام را که در قرآن بیان نشده بیان کرد روایات و سنت رسول الله مفصلا توضیح داده است.
٤- روایات در کتب عامة وخاصة آمد که تفسیر الضرب به الضرب غیر المبرح... یعنی ضرب غیر شدید و از جملة آن روایات :
- عن عطاء، عن سعید بن جبیر: " واضربوهن "، قال: ضربًا غیر مبرح.
- عن الشعبی قال: الضرب غیر مبرّح.
- عن عطاء بن السائب، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس: " واضربوهن "، قال: ضربًا غیر مبرح.
- عن الحسن وقتادة فی قوله: " واضربوهن "، قال: ضربًا غیر مبرح.
- عبد الرزاق قال، أخبرنا ابن جریج قال: قلت لعطاء: " واضربوهن "؟
قال: ضربًا غیر مبرح.
- حدثنا بشر بن معاذ قال، حدثنا یزید بن زریع قال، حدثنا سعید، عن قتادة: " واهجروهن فی المضاجع واضربوهن "، قال: تهجرها فی المضجع.
فإن أبت علیک، فاضربها ضربًا غیر مبرح = أی: غیر شائن.
- حدثنا إبراهیم بن سعید الجوهری قال، حدثنا ابن عیینة، عن ابن جریج، عن عطاء قال، قلت لابن عباس: ما الضرب غیر المبرح؟ قال: بالسواک ونحوه.
- عن السدی: " واضربوهن "، قال: إن أقبلت فی الهجران، وإلا ضربها ضربًا غیر مبرح.
- حدثنا ابن وکیع قال، حدثنا أبی، عن موسى بن عبیدة، عن محمد بن کعب قال: تهجر مضجعها ما رأیتَ أن تنـزع. فإن لم تنـزع، ضربها ضربًا غیر مبرح.
- حدثنی المثنى قال، حدثنا حبان قال، حدثنا ابن المبارک قال، أخبرنا عبد الوارث بن سعید، عن رجل، عن الحسن قال: ضربًا غیر مبرح، غیر مؤثر.
این جملة از روایات عامة اهل سنت ..
ودر کتب ما به همین معنى آمدة
٥- ایة الضرب در کتب تفاسیر ...
اتفق اهل التفاسیر شیعة وسنة .. در معنى ضرب... وانه العقوبة الجسدیة ..( عقوبة جسدی )
- قال السید محمد الشیرازی صاحب کتاب " تقریب القرآن الى الاذهان در تفسیر " وَاضْرِبُوهُنَّ :"
وفی بعض الأخبار أن الضرب بالسواک، ولا یخفى أن هذه المراتب بالتدرّج وإن کانت الواوالعاطفة لا تفید ذلک کما قالوا، کما إن المرأة کثیراً ما تتأدب بالهجر والضرب الخفیف لأنهما یبعثان فیه العاطفة نحو الزوج ویتطلبان منها تحسین سلوکها لیرجع إلیها قلب الزوج" .
- وقال صاحب المیزان فی تفسیر القرآن السید محمد حسن الطباطبائی: " الأمور الثلاثة أعنی ما یدل علیه قوله: «فعظوهن واهجروهن فی المضاجع واضربوهن» وإن ذکرت معا وعطف بعضه على بعض بالواو فهی أمور مترتبة تدریجیة: فالموعظة، فإن لم تنجح فالهجر، فإن لم تنفع فالضرب، ویدل على کون المراد بها التدرج فیها أنها بحسب الطبع وسائل للزجر مختلفة آخذة من الضعف إلى الشدة بحسب الترتیب المأخوذ فی الکلام، فالترتیب مفهوم من السیاق دون الواو."
وبقیة مفسرین شیعة ضرب به همین معنى اشارة کرده اند کالشیخ الطوسی در تبیان والطبرسی در مجمع البیان.
واما تفاسیر اهل سنة ...
در تفسیر الطبری گفت: "الْقَوْل فِی تَأْوِیل قَوْله تَعَالَى : { وَاهْجُرُوهُنَّ فِ الْمَضَاجِع وَاضْرِبُوهُنَّ } قَالَ : تَهْجُرهَا فِی الْمَضْجَع ، فَإِنْ أَبَتْ عَلَیْک فَاضْرِبْهَا ضَرْبًا غَیْر مُبَرِّح ; أَیْ غَیْر شَائِن ."، عَنْ عَطَاء ، قَالَ : قُلْت لِابْنِ عَبَّاس : مَا الضَّرْب غَیْر الْمُبَرِّح ؟ قَالَ : بِالسِّوَاکِ وَنَحْوه " لَا تَهْجُرُو النِّسَاء إِلَّا فِی الْمَضَاجِع ، وَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیْر مُبَرِّح " یَقُول : غَیْر مُؤَثِّر"،
- ودر تفسیر الجلالین" همین معنى قبلی ..
وبقیت التفاسیر مشابه معنى مزبور ..
٦- یکی از باحثین به نام د. نظمی خلیل أبو العطا" خودش را کشت و رفت چب وراست که معنى ضرب را از عقوبت جسدی دور کند و گفت مفردة" ضرب" در ١٦ مکان در قرآن امدة :
1- { وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا } [النحل : 76]،
2- { وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْس عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ } [النساء : 101] ،
3 - { فَضَرَبْنَ عَلَى آَذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا } [الکهف : 11] ،
4 - { أَفَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحًا أَنْ کُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِینَ } [الزخرف : 5] ،
5- { کذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ } [الرعد : 17] ،
6- { وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ } [النور : 31]،
7- { أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا } [ط-ه : 77] ،
8- { فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ } [الأنفال : 12] ،
9- { وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ } [البقرة : 61]،
10- { وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ } [ص : 44] .
11- { فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ } [محمد : 4]،
12- { فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ } [الحدید : 13]،
13- { وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ } [النور : 31]،
14- { فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ [محمد : 27]،
15- { فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ } [البقرة : 60]،
16- { فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ } [الصافات : 93]".
که می خواهد در آخر که: " المعنى المناسب لکلمة الضرب فی سیاق فض النزاع بین الزوجین هنا هو؛ الإصلاح والوفاق هو الهجر فی البیت بعد الهجر فی المضجع !"
والجواب : هر کدام از کلمة ضرب مثل کلمة ( عین ) وغیرها .. معنى خودش داره... وجملة بقرائنها تشخیص مداده می شود معنای آن.
فمثلا تقول : شربت من العین ( انجا بمعنى چشمه اب)
عینی تولمنی ( به معنئ چشم باصرة درد مکنه )
رایت عینا تنقل الخبر ( آنجا بمعنى جاسوس )
وهکذا
در کلمة ضرب همنطور ... ١٦ یا ١٠٠٠ معنى دارد ... بیان ان جملة مشخص می کند ... ودر ایة واضربوهن .. معنى عقوبة جسدی عند اهل اللغة روشن وواضح ... مضافا .. للروایات المفسرة.
سرکار خانم محترم! با سلام و احترام بسیار!
در مطالب ارائه شده توسط حضرت عالی دو ادعا بیان شده است:
1- خیلی از حدود در قرآن بیان نشده است اما روایات آن را بیان کرده اند. به اعتبار روایات از معنای حقیقی به سمت معنای مجازی می رویم.
2- ضرب در واضربوهن در سوره نسا به معنای زدن است.
این دو تا ادعا بود. این ادعاها باید اثبات بشود برای اثبات ادعا به چند روایت تمسک جسته اید. من که نسبت به این معنا حرفی ندارم. و می دانم که آقایان ضرب را به معنای زدن گرفته اند.
جهت هر چه روشن تر شدن فضای بحث. می پذیرم که در این روایات ضرب به معنای زدن آمده است ولی بیان مورد است. یک مصداق است. آیا ائمه تاکید کرده اند که فقط همین یک معنا است. انصراف و شیوع در یک معنا دلیل نمی شود که در معانی دیگر کاربرد نداشته باشد.
تنها و قوی ترین دلیل شما در انحصار در ضرب به زدن؛ انصراف است. و این دلیل کافی نیست. تمامی روایات مورد از ضرب را بیان کرده که شما به دنبالش بوده اید. الی ماشاالله روایات دیگر که ماده ضرب هست و معنای مورد نظر شما یقینا تامین نمی شود.
اما اگر اجازه بدهید فضای ذهنی خودمان را از معنای مورد نظر خالی کنیم. به تعبیر سیدبن طاووس چاه آب خانه را پر کنیم و بی طرفانه در پی تحقیق و کشف حقیقت باشیم.
در آیه شریفه نسبت به ناشزه چهار حکم بیان می کند.
1- فعظوهن
2- واهجروهن فی المضاجع
3- و اضربوهن
4- حکمیت
فرض را بر این می گذاریم که نسبت به سه حکم دیگر مشکلی نداریم مساله فقط ضرب است.
باید اول از خود آیه رفع ابهام بشود که بتوانیم استدلال کنیم. اگر آیه متشابه بشود و یا مراد ما را تامین نکند وجهی برای استدلال به آیه نخواهد بود.
و اضربوهن. باید فعل امر باشد. جمع مونث هم هست. مفرد آن اضرب است. از ریشه ضرب. هن هم که ضمیر است یعنی جمع زنان. یعنی شما مردان در برخوردتان با زنان ناشزه اضربوا آنها را. حال ببینبم اضربوا به چه معنا است.
عنایت بفرماید از روایات هر معنایی را شما بگیرید بنده عرض خواهم کرد بیان مورد است. حتی اگر دوری را معنا کند. یعنی اگر روایتی صریحا بگوید که اضربوهن به معنای دور شدن از آنها است بنده می گویم گرچه مقصود من را تامین می کند ولی این کافی نیست چون فقط معنایی را ذکر کرده است. دقت شود که اگر شما به دنبال معنای آیه از زبان روایات باشید.
اما اگر بخواهید مستقیما بفرماید برای ناشزه چهار حکم داریم. می پرسم دلیل شما چیست؟ سراغ روایات می روید. این موضوع عوض شد. شما دیگر به قرآن استدلال نکرده اید وتمام سخن من در آیه است. پس همه روایاتی که زحمت استخراج آنها را کشیده اید بیان مورد است. بیان مصداق است نه تمام المعنا.
ضمنا استناد به نظر مفسرین که بدان تصریح فرمودید: مستحضر هستید که در استنباط حکم شرعی، نظر فقها و مجتهدین ملاک و حجت نیست. و نیز نظر اهل لغت؛ بلکه اینها ما را به سمت کشف حقیقت و واقع ماجرا رهنمون می کند. شاید تا اندازه ای به ما کمک کنند و حد اکثر از باب موید خواهد بود.
اما سراغ اضربوا در خود آیه برویم.
ضرب در لغت من نمی دانم به چه معنا است. گرچه چهل و پنج سال قبل می خواندم در کتاب امثله و شرح امثله که ضرب در اصل الضرب بود به معنای زدن ولی این فقط در جامع المقدمات است باید سراغ کتابهای لغت رفت. تا به معنا و مفهوم لغت نزدیکتر بشویم. فرض بنده این است که قبلا در بحث مفهوم و معنا در اصول فقه حرفهای خودمان را کامل زده ایم و تنقیح مقام و مناط کردیم. یعنی رابطه لفظ و معنا را حلاجی کرده و موضع مشخصی برای خود داریم.
ضرب در لغت
معنای ضرب:
حرکت دادن ضرب الشی ضربا به معنای حرکت و جریان
برجست رگ ضرب العرق به معنا برآمدگی و تورم
پرشد جراحت از چرک ضرب الجرح باز هم به معنای برآمدگی همراه با درد
سخت شد درد آن ضرب الجرح به معنای درد و رنج
عقرب گزید ضرب العقرب به معنای گزیدن
شب دراز شد ضرب اللیل به معنای دراز و طولانی شدن
گذشت وقت ضرب الزمان
رفتن مرغان در پی آذوقه ضرب الطیر
زد او را ضربه
سرما به او رسید ضرب البرد
خیمه را به پا کرد ضرب الخیمه
عنکبوت تار طنید ضربت العنکبوت
مثل آور برای او ضرب له
گرفت و بازداشت کرد ضرب علی یده
بیان نمود ضرب له
عقد خرید و فروش ضرب علی یده
برآمد برای بازرگانی ضرب فی الارض
برآمد برای جنگ با کفار ضرب فی الارض
شتاب و سرعت کرد و رفت ضرب فی الارض
از شنیدن باز داشت ضرب علی اذنه
جفت گیری ضرب الفحل
جنبید و دراز گردید. ضرب فلان
روی گردانید ضرب فلان
اشاره کرد ضرب فلان
فکر کنم دیگر کافی باشد هنوز کاربرد زیادی دارد.
از کجا بفهمیم که کدام معنا حقیقی و کدام مجازی است. تبادر برای من و شما حجت نیست چون من و شما عرب نیستیم. گاهی یک معنای اشتباهی ممکن است در ذهن باشد و همان معنا به ذهن بیاید آیا این معنای اشتباه تبائدر خواهد بود.
خوب بنده قصد فهم آیه را دارم. نه استنباط حکم شرعی. اول آیه را بفهمم تا بعد از آن بتوانم حکم شرعی را استنباط کنم.
در بین این همه معانی که در بالا بیان شد ضرب را به کدام یک از این معانی بگیریم؟
عنایت فرمودید که یکی از آن چند معنا زدن است.
بنده در اجتهاد خود نیز مجتهدم. تقلید نمی کنم و نباید بکنم. بنده عروه سید را جلو رویم نمی گذارم و فقط اسمم را در بیم یکی از این فتاوا بیفزایم. یا نام یکی را عوض کنم و نام خودم را بع جای آن بگذارم. فحص و تحقیق بخشی از استنباط است. من باید از بین این همه معانی یکی را برگزینم.
حالا باید بروم سراغ ویژگی های هریک از معانی و ارتباط آن با آیه. راحت ترین کار آن که صرفیون چنین کردند بنده هم همان می کنم. نحویون چنین کردند و بنده هم همان می کنم!! به نظر من آنها شاید اشتباه کرده باشند.
با توجه به مذاق شرع و کار بر روی روایات و نیز فهم قرآن من سراغ آن معنایی می روم که بتوانم دفاع کنم. از معنای زدن نمی توانم دفاع کنم. اما از معنای مورد نظر خودم دفاع می کنم. چون در فهرست معانی هم به معنای منع است و هم به معنای باز داشتن و هم روی برگرداندن. اما شما بزرگواران به خودتان اجازه نمی دهید که بپذیرید معنای دیگری هم دارد. و بنده که می گفتم بپذیرید که تمامی این کتابهای لغت را برای معنای ضرب جویده ام. خودتان دیدید بر خلاف همه نظرات ضرب به معنای خفت گیری هم آمده است. اینها کاربرد کلمه است. از کاربرد کلمه معنای آن در می آید. معنای کلمه غیر از کاربرد آن است.
یک تذکر بدهم: ضرب به معنای زدن نیست. زدن خودش هم لفظ است. زدن چیزی است که ما استعمال می کنیم و معنا در تلفظ نیست معنا مستقر در نفس یا در ذهن من و شم است. که فرض من این است که شما در بحث اصول رابطه لفظ و معنا را خوب دریافته اید که حتما هم نیک دریافته اید.
حالا من ضرب را در آیه به معنای دوری می گیرم. دیگران نکرده اند. خب بدکاری کرده اند. در غسل هم با دقت بر روایات نظر خاص خودم را دارم. اصلا ترتب را استنباط نمی کنم. در میزان آب کر هم نظر خاص خودم را دارم. و نیز در طهارت با آب قلیل شاید نظر من خلاف نظر مشهور باشد. من شراب را نجس نمی دانم. کافر را هم نجس نمی دانم. سگ را هم نجس نمی دانم. گرچه خلاف مشهور باشد. نظر است دیگر. من با توجه به این نظر به این نتیجه نرسیده ام که نظر مشهور مقدم است. شاید نظر مشهور تابع اغراضی بوده که قیر خیلی با آنها سازگار نیستم. وقتی که اجماع را حجت ندانم دیگر نوبت به مشهور و شهرت نمی رسد. البته نمی شود هم نسبت به نظر مشهور بی تفاوت بود.
ببخشید این نکته را یاد آوری می کنم من چهل و پنج سال دود چراغ نخوردم که تقلید کنم و حرف این و آن را بزنم. من درس خواندم و مطالعه کردم و استاد دیدم تا حرف خودم را بزنم. اساتید من شیوه فکر کردن را به من آموخته اند.
شاید برای شما ساده باشد بنده برای زیارت عاشورا پدرم درآمد تا هم به سندش پرداختم و هم به محتوای قابل اعتنایی از آن دست پیدا کردم. شما راحت بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا را می فرمایید من پدرم درآمد مدتی تحقیق کردم و ادله را بالا و پایین کردم که از بین سه ذکر کدام مقدم و کدام موخر است. الله اکبر و سبحان الله و الحمد لله. برای معنای ضرب نیز چنین است.
دیگران معنا نکرده اند مشکل آنها است؛ من به نظری که رسیده ام باید عمل کنم. و فهم خودم که برای خودم حجت است. البته اینها را گفتم چون احساس کردم دوستان فکر می کردند با یک پیرمرد بی حوصله و روضه خوان شاید مواجه اند. تلاش می کنم نسبت به موضوعی که نظر می دهم بگویم چه نظری است. احتمال است یا نظر فقهی است و یا... البته این بیان نظر است ممکن است عند العمل احتیاط صورت بگیرد. نظر غیر از عمل است. دامنه عمل بسیار محدودتر از عرصه نظر است.