زن زنی در قرآن (2)
اما در رابطه با ضرب در آیه شریفه
مثال در مورد مثال باید دقت کرد که مثال از مقوله گفتگو نیست. نمی گویند یک مثال گفت. بلکه گفته می شود یک مثال آورد یا زد. لذا ضرب المثل می گویند. و کذلک یضرب الله للناس امثالا. چه خصوصینی در مثال هست. اگر دقت کرده باشید بعضی افعال از مقوله کرد و شد استفاده نمی شود. مانند سکه و یا پول که می خواهند تکثیر کنند. گفته نمی شود که سکه کرد یا سکه شد. بلکه می گویند سکه زد یا ضرب سکه. و محل سکه زدن را ضرابخانه می گویند. یعنی محل تولید پول. در باب مثال هم ضرب گفته می شود. چون مثال هم قالب جدیدی و نویی برای بیان مطلب است. در خشت هم می گویند زدن. روزی سه هزار خشت می زند. آجر هم ضرب گفته می شود. گویا ضرب به جهت شدت در آن است. اگر آجر را آرام بگذارد که نمی گیرد بلکه باید به شدت باشد. شدت که دارد تاثیر بیشتری دارد. زدن کنابه از اثر گذاشتن است.
در سفر و سیاحت هم از ضرب استفاده می شود. واضربوا فی الارض. شاید به جهت شدت اثر آن باشد. سیاحت خیلی اثر دارد. (تفسیر سوره هدایت ذیل آیه شریفه)
خداوند اعتنا نمی کند از این که مثل بزند. بیان شد که ضرب غیر از گفتن است. مَثل را نمی گویند بلکه می زنند. مثل پول و سکه و مهر که می زنند. در مورد حرف هم ما زدن به کار می بریم. حرف زد. حرف نزن. زدن در جایی است که اثر ثابت از آن باقی بماند. سکه را که می زنند با دست کشیدن از بین نمی رود. ویژگی ضرب در همین است که اثرش ماندگی دارد. حرف هم این گونه است. اثرش ماندگار است. مثال هم همین اثر را دارد. همین که مثال زده می شود مطلب جا می افتد. اثری که مثال دارد ثابت و ماندگار و پایدار است. (تفسیر سوره بقره)
اما نسبت به آیه شریفه: وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ﴿34﴾ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا...(35) نسا
نسبت به زن ناشزه که تمکین نمی کند:
1- فعظوهن
2- واهجروهن فی المضاجع
3- و اضربوهن
4- حکمیت
فرض مساله را دقت بفرمایید زن ناشزه است. زنی که تمکین نمی کند. زیر بار زناشویی نمی رود. مرد می خواهد زن در حالی که می تواند تمکین نمی کند. و الا در جایی که زن به علت مثلا پریود بودن یا روزه داشتن و... دلیل شرعی داشته باشد که خارج از این مساله است. بدون هیچ علتی تمکین نمی کند.
راه نخست گفتگو و موعظه است. اما جواب نمی دهد.
راه دوم تنها گذاشتنشان در بسترشان است. در بسترشان تنها بگذارید نه از او جدا بشوید و دور بشوید. به تعبیر رایج قهر کردن. برای خودت ملافه دیگری بردار و با فاصله بخواب. چنان که حضرت امیر بین پیامبر و عایشه خوابیده بود. پیامبر با دستش ملافه را به زمین چسباند تا فاصله ایجاد بشود. عایشه با حضرت امیر زیر یک سقف بودند حتی در یک جا هم خوابیده بودند ولی در یک بستر نبودند. تلقی یک بستر نمی شد. اگر در یک بستر بود عربها که دنبال دسیسه بودند همین را آسمان و ریسمان می کردند و پیراهن عثمان که نکردند. آقا پشتش را به خانم بکند. اصلا کمی فاصله بگیرد. او روی تخت است بیاید پایین تخت بخوابد. او پایین تخت است او برود بالای تخت بخوابد. پشت به پشت هم کنند. اتاقش را عوض نکرده است. اتاق را ترک نکرده است. در همان اتاق و زیر یک سقف هستند ولی رابطه ای با هم ندارند. رو برگردانده اند.
راه حل سوم از او فاصله بگیرد. از او دور شود. اصلا اتاق جدایی برود. یک مدتی از این این اهرم اثر گذاراستفاده کند. دوری و دوستی. تو فیلمهاهم می بینید که سریع ساک را می بندند و می گویند یک مذتی می روم منزل پدرم. البته در فیلمها این کار را خانمها می کنند تا آقا ادب بشود. در آیه شریفه می فرماید آقا انجام بدهد تا خانم ادب شود. چون او نشوز کرده است. او تمکین نمی کند.
اما چرا ضرب به معنای زدن نیست؟
خانم ناشزه است. تمکین نمی کند اگر کتک بخورد یقینا و اصلا تمکین نمی کند. این یک احتمال است. کسی که لجبازی کند یقینا با کتک لجبازی فرو نمی نشیند و هیچ روان شناس عاقلی فتوا نمی دهد که مراتب و مراحل را بدتر از چیزی که هست بکند. ممکن است در جاهایی این شدت عمل جواب بدهد ولی همه جا جواب نمی دهد.
شاید منظور زدن باشد. اگر چنین باشد تمامی فقها فتوا داده اند که نباید اثر بگذارد. اگر اثر بگذارد دیه خواهد داشت.
این چه زدنی است که اثر روحی داشته باشد ولی اثر جسمی نداشته باشد. کسی می تواند بزند که می خواهد در فرد اثر بگذارد پس باید به گونه ای بزند که اثر لااقل روحی اش را درک و حس کند. می شود که بدون اثر باشد. مگر این که بگویند به بازوهایش و یا رانهایش بزنند که سیاه نشود. از کجا معلوم که سیاه نشود.
افزون بر این اگر زد و سیاه شد چه خاکی باید به سرش کند. اگر زد و اثرش ماند چه؟ من اگر در هنگام زدن تردید دارم که بزنم که اثرش می ماند یا نمی ماند. اصلا می توانم بزنم؟ کسی که هنگام زدن فکر کند فکر نکنم که اصلا بزند. اگر من زدم و اثرش ماند چه؟ باید دیه بدهم و مرتکب فعل حرام شده ام. ظلم است. امر دایر مدار فعل حرام و تربیت زن است. من ملزم به ترک فعل حرام هستم یا ملزم به تربیت همسرم هم هستم. در دوران امر بین این دو امر مهم کدام بر دیگری اولویت دارد. ظلم بکنم یا همسرم را تربیت کنم.
لذا راه حلی که به ذهن می رسد این است که ضرب را نه به معنای زدنی معنی کنیم که از حکیم سخندان چنین سخنی بر نمی آید که استثنای اکثر لازم بیاید و خفّت اصل حکم. لذا آن را حمل می کنیم بر ترک محل و منزل. یک ماه یا دو ماه اتاقهایشان را جدا کنند. یا او برود خانه پدرش این هم برود خانه پدرش و چیزی بدین معنا. الان هم روان شناسها چنین توصیه ای ندارند. یک مدتی یک دیگر را نبینند تا دلشان در نبود کنار هم برای هم تنگ بشود.
این معنایی است که به ذهن حقیر رسیده برای پاسخ به این آیه که نظر فقهی بنده هم تایع همین معنا است. تقریبا الان هم همین کار عملا صورت می گیرد. یک ماه یا دو ماه از هم دور بشوید. یکدیگر را نبینید شاید دلتان برای هم تنگ بشود و...
برادر بزرگوارم جناب استاد جمشیدی بازگشتتان را خوش آمد میگویم. سرنوشت گروهی که بجای تحمل علمی و مباحثه تحکم حاکم باشد و سیاست بازی و برخوردهای حزبی جای آنرا بگیرد همین است. در عین حال از شما درخواست دارم که بزرگوارانه تحمل کنید.
جمشیدی: دعا بفرمایید که اسیر وسوسه های شیطان نشوم. و اسباب آزرده خاطری دوستان را فراهم نسازم. از دیرباز گفته اند که علم حجاب اکبر است. خدا کند که با آن بتوانیم به حقایق راه بیابیم نه آن که خود آن سبب شود که از حقیقت دور یا که دورتر شویم. به شدت نیازمند دعای دوستان هستم.
نسبت به آیه شریفه که می فرماید سنلقی الیک قولا ثقیلا هرچه می اندیشم نمی فهمم منظور چیست؟ چه قول سنگینی می خواهد بر پیامبر القا کتد؟ سوره مزمل؟
همین سوال را نیز نسبت به سوره انشراح دارم و وضعنا عنک وزرک. این چه باری است که خداوند از دوش او بر می دارد و هردو نسبت به پیامبر اکرم (ص) می باشد.
همفکران و همراهان به ما آرامش و مخالفان به ما دانش می دهند. من ره سپردن با مخالفان رو بر می گزینم. آرامش را از خود آن یار می طلبم