جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

رباعی 102

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ب.ظ

زیبا آفرین

رباعی 101

ای دل غم این جهان فرسوده مخور

بیهوده نئی غمان بیهوده مخور

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید

خوش باش غم بوده و نابوده مخور

غم و غصه رابطه تنگاتنگی با انسان دارد. در رباعی قبل اشاره است که هنوز یکی نیامده یکی می رود. بعضا می نشینند و غم روزگار می خورند. خیام نتوانسته است رابطه خوبی با روزگار و عمر خود ایجاد کند. مخاطب این رباعی در مرحله نخست خود خیام است و بعد دیگران.  توصیه اش به خود و دوستان و علاقه مندانش این است که نسبت به این جهت فرسوده و در حال فروپاشی به خود غم و اندوه راه ندهند. پایه هایش سست شده است. از درون پوسیده است. چرا شما نشسته اید و زانوی غم در بغل گرفته اید. این غم شما غم بیهوده است. مگر شما بیهوده هستید که غم بیهوده می خورید. برای چه شما غصه می خوردید و اندوهگین هستید یا برای چیزی است که از دست رفته است و یا برای چیزی است که می خواهید به دست بیاورید. غصه خوردن برای هردو بیهوده است

چون آن چه گذشته که گذشته و دیگر بر نمی گردد. و آن چه که نیامده هنوز پدید نشده است. وجهی برای غصه خوردن نمی ماند. طرف می گوید اگر پولم را خرج نمی کردم و سهام بورس می خریدم فلان مبلغ سود می کردم. اگر درس می خواندم الان دکتر و مهندس می شدم. اگر فلان می کردم بهمان می شدم. رها کنید این تفکرهای بی حاصل را. خوش باشید و غم گذشته و آینده را نخورید.

تکیه خیام در حال زندگی کردن است. باشد تا در فرصتی در این باره سخن بگوییم.

  • حسن جمشیدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی