شرح نهایة الدرایة 22
11 ـ قوله [ قدس سره ]: ( وجملة من غیرها ... الخ).
کالمسائل الاصولیة العقلیة، فإنّ الملازمة بین وجوب شیء و وجوب مقدمته ـ مثلا ـ لا اختصاص لها بالوجوب الشرعی، ولا بما یقع فی طریق الاستنباط.
آخوند فرمود: بعضی از مسائل علم اصول به گونه ای است که به جهت آن که عوارض ذاتی نیست از مسائل علم اصول خارج می شود. یا باید موضوع را دست کاری کرد تا اینها از مسائل اصولی خارج نشوند. یا اینها را جزو مسائل اصولی قرار نداد. مانند بحث الفاظ که بحث از آنها بحث عوارض ذاتی نیست و بعد ادامه دادند که پاره ای از مباحث غیر الفاظ هم نیز این گونه است. از همین قبیل است خبر واحد وتعادل و تراجیح. مرحوم آخوند در یک فرضی اشکال را حل و فصل کرد ولی اشکال در جای دیگری به وجود آمد. در مباحث الفاظ و پاره دیگری از مباحث الفاظ. اشکال آخوند را در الفاظ پذیرفتیم اما در مسائل دیگر چه؟
کمباحث الالفاظ، وجملة من غیرها، لایخص الادلة، بل یعم غیرها، وإن کان المهم معرفة أحوال خصوصها، کما لا یخفی.
این عبارت مرحوم اصفهانی که فرمود "جملة من غیرها" بعضی از مباحث دیگر غیر از بحث الفاظ که منظور ایشان از جملة من غیرها بحث اصول عقلی در علم اصول است. اصولی عقلی در علم اصول غیر از اصول عملیه عقلی است. اصول عملیه عقلی مانند برائت عقلی، استصحاب عقلی و... اینها جزو اصول عملی عقلی است. حتی استصحاب عقلی هم جزو اصول عملی است ولی نهایت عقلی است. منظور مسائل اصولی عقلی است مانند مقدمه واجب واجب است. به دلیل عقلی امر به شی مقتضی نهی از ضد است. اصل عدم و... این ها مسائل اصولی عقلی است.
چون بحث ما در علم اصول این است که هر مقدمه ای، مستلزم ذی المقدمه است. این یک مساله کلی است. به شرع و غیر شرع کاری ندارد. در حالی که در علم اصول بحث از مسائل شرعی می شود یا باید بشود. بحث از ادله شرعی می شود و یا بحث از ادله ی می شود که در استنباط حکم شرعی دخیل است. پس حکم عام بر موضوع علم عارض می شود. و این عرض غریب است. درست مانند مباحث الفاظ. موضوع، مقدمه و ذی المقدمه است و حکم و یا محمول ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه است. اگر مقدمه واجب شد ذی المقدمه هم که ملازم آن است واجب خواهد شد. موضوع علم اصول سنت و کتاب و اجماع و عقل است. اگر هریک از اینها ذی المقدمه ای را واجب کرد مقدمه آن هم واجب خواهد بود. اگر چنان چه مساله اصولی، ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه را ثابت کرد چنان چه اگر روایتی ذی المقدمه ای را واجب کرد پس مقدمه آن هم واجب خواهد شد. چون ملازمه را در علم اصول ثابت کرده ایم.
چنان که به تفصیل عرض کردیم در مساله ای اگر محمول با واسطه عام، عارض بر موضوع شود، عارض غریب خواهد بود. پس در نتیجه مساله اصولی دیگر نیست. مانند بحث الفاظ و تعادل و تراجیح.
و الدلیل العقلی ـ الواقع موضوعا للعلم ـ هی القضیة العقلیة التی یتوصل بها إلى الحکم الشرعی ـ دون الأعم ـ مع أنّ العقل یحکم بالملازمة لا من هذه الحیثیة.
ممکن است این فراز از سخن اصفهانی دفع دخل مقدر بگیریم. در این قبیل مسائل محمول بر موضوع عام قرار می گیرد. موضوع علم اصول کتاب و سنت است. کتاب و سنت منبع اصلی شرع است. شرع غیر ازاین دو منبع دیگری ندارد. کتاب یعنی شرع. روایت هم یعنی شرع. اما عقل این گونه نیست. دامهه عقل بسیار فراخ است و مقید نیست. ممکن است دامنه عقل شرع باشد و ممکن است که شرع نباشد. دامنه عقل خیلی فراتر از دامنه شرع است. بین عقل و شرع عام و خاص من وجه باید باشد. چه اشکالی دارد که مسائل عقلی در باره عام بحث کند. اگر عقل خاص می بود اشکال پیش می آمد. ما می گوییم موضوع علم اصول در این بخش عام است و محمولات مستقیما بر عام بار می شود.
پاسخ می دهد دلیل عقلی هم عام نیست بلکه آن هم خاص است. سنت خودش خاص است. اجماع و کتاب خودشان خاصند. عقل گرچه به ظاهر عام است ولی در علم اصول با عنایت به عام بودنش بحث نمی شود بلکه قهرا عقل هم خاص میشود. ما در علم اصول از مطلق عقل که سخن نمی گوییم بلکه عقل در حوزه شرع ملاک بحث ما است. پس اشکال مجدد بر می گرد.
اجازه بدهید جور دیگری جواب بدهیم. پاسخ نقضی. دقت شود منظور از کتاب و سنت چیست؟ منظور ازکتاب قرآن کریم است و منظور از سنت هم روایات است. قرآن هم عام است. در قرآن داستان عیسی و موسی هم آمده است. همه قرآن که احکام شرع نیست. روایات هم عام است. بسیاری از روایات فراتر از حوزه شرع است.
پاسخ روشن است که کتاب و یا سنت منظورمان احکام است نه هر مساله ای که در قرآن بیان می شود. "کتاب" قید قهری دارد که آیات الاحکام است. روایات هم منظور روایات الاحکام است. اجماع هم منظور اجماع در عرصه احکام است. عقل هم قید می خورد و منظور عقل در حوزه احکام شرع است.
بیشتر دقت شود که کتاب و سنت و اجماع و نیز عقل فراتر از شریعت و ادله شرعی است. ولی دلیل عقلی که در موضوع علم اصول قرار گرفته است منظور عقل خاص است. منظور عقلی است که در طریق شرع قرار می گیرد البته در مسائل اصولی از عقلی بحث می شود که عام است صرفا از عقلی که در حوزه احکام شرع است بحث نمی شود. لذا باز اشکال در مسائل عقلی در علم اصول باقی خواهند ماند.
- ۹۹/۰۴/۱۷