جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

شرح نهایة الدرایه 16

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۲ ق.ظ

مقدمه دوم

و أما وساطة الخبر ثبوتا، فمرجعها إلى معلولیة السنة للخبر، و من البیّن أنّ الکلام فی معلولیة شیء لشیء وکونه ذا مبدأ لاینافی الفراغ عن أصل تحققه و ثبوته؛ ألا ترى أنّ الموضوع فی علم الحکمة هو الوجود أو الموجود، مع أن البحث عن کونه ذا مبدأ من أهمّ مسائله و أعظم مقاصده؛ فالبحث عن معلولیة السنة لشیء[1] ـ یکون ذلک الشیء واسطة فی ثبوتها واقعا ـ بحث عن ثبوت شیء لها، لا عن ثبوتها.

 این بحث ثبوت از سنت و یا اثبات سنت با فراغ از ثبوت سنت. چون ما اصل مفاد کان تامه را فارغیم که چون موضوع را ثابت کردیم. اصل ثبوت سنت ثابت است. ما تردید در وجود سنت نداریم. قرنها است که با سنت مسلمانان زندگی می کنند. دویست و هفتاد سال پیامبر و ائمه با مردم مراوده داشته اند. حرف زده اند و کار کرده اند و تقریر کرده اند. نهایت بحث ما این است که آیا این خبر، سنت را ثابت می کند یا نه؟ لذا بحث از سنت مفاد کان تامه است. چون سنت فی الواقع هست. حالا بحث می شود که چگونه می توانیم به این سنت برسیم. خبر واحد و ....

آیا تعادل و تراجیح سنت را ثابت می کند یا نه؟

آیا خبر و تعادل و تراجیح می تواند واسطه شود تا پیش من و یا واقعا سنت را ثابت کند. بحث از وساطت خبر است. این با فراغ از ثبوت و اثبات محقق می شود. آن سنتی که هست و ثبوتش تمام است آیا با خبر ثبوتش واقعا حاصل می شود که بشود واسطه در ثبوت یا ثبوتش با خبر برای من حاصل می شود یا نه که بشود واسطه در اثبات؟ خبر واقعا سنت را ثابت می کند یا اثبات می کند؟ این که خبر سنت را ثابت می کند مفاد کان ناقصه است. این که خبر اثبات می کند سنت را این مفاد کان ناقصه است. چون بحث از بود یا نبود سنت نیست. ما سنت را مسلم گرفته و مفروض الوجود است. بحث از اثبات سنت توسط خبر واحد است. یا توسط باب تعادل و تراجیح است. خبر می توان سنت را در خارج ثابت کند و یا سنت ر ا برای من ثابت کند؟ پس بحث ما مفاد کان ناقصه است و می تواند مساله اصولی باشد.

این که خبر علت است یا خیر؟ مفاد کان تامه است و چیزی را ثابت می کند. ولی اگر بحث کردید که خبر آیا می تواند علت باشد یا نباشد این مفاد کان تامه نیست. بلکه مفاد کان ناقصه است. حال این بحث به نتیجه برسد یا نرسد؛ درست باشد یا نباشد حرف دیگری است. بالاخره خود همین که خبر علت است یا نه مفاد کان ناقصه است.

ثبوت همه جا به معنای واقع است. مقام ثبوت ناظر به مقام واقع است. چه ما باشیم و چه نباشیم واقعیت هست. و اثبات همه جا به معنای کشف است. اثبات ناظر به مقام کشف است. آن واقعی که هست می تواند برای من کشف شود. من با وسیله تی و چیزی می توانم به آن واقع برسم یا خیر. به همین جهت هم مقام ثبوت مقدم بر اثبات است. ممکن است همزمان با اثبات، ثبوت هم محقق بشود. مقام ثبوت ربطی به من ندارد. آیا هست یا نیست. فارغ از من که من چه فکر می کنیم. مقام ثبوت از واقعیت خارجی است. اگر بحث کردیم از اثبات چیزی. نفس این بحث به معنای پذیرفتن و عبور از مقام ثبوت است.

بحث یعنی چه؟ بحث یعنی جستجو و تحقیق. فبعث الله غرابا یبحث فى الأرض لیریه خداوند کلاغی را فرستاد که زمین را می کند. یبحث از بحث به معنای کندن و کولیدن برای چیزی بیرون کشیدن یا چیزی در آن نهادن. در مباحث و یا در بحث تلاش می شود تا حقیقت چیزی آشکار شود. ممکن است نتیجه درست بگیریم و ممکن است نتیجه غلط بگیرم. بحث می کنیم که غول وجود دارد یا وجود ندارد. بحث از این که جن هست یا نیست. ممکن است که ثابت بشود که هست یا ثابت بشود که نیست و بعد برای من ثابت می شود خلاف آن چه من گفتم اتفاق افتاد.

أما وساطة الخبر إثباتا،

 مرحوم آخوند فرمود اگر سنت همان خبر باشد نه محکی بالخبر بحث در خبر واحد بحث از کان تامه موضوع علم می شود. و سنت بخشی از علم اصول است و بحث از سنت کان تامه خواهد بود و لازم می آید که بحث اصولی نباشد.

مرحوم اصفهانی فرمودند سنت را توسط خبر ثابت می کنیم به ثبوت واقعی. و ثبوت واقعی دو تا شد: در مقام ثبوت و مقام کشف. گاهی توسط خبر ثابت می کنیم که واقعا سنتی بوده و گاهی کشف واقعی از سنت می کنیم. و با داشتن خبر حکم می کنیم که واقعا سنت هست. من کشف واقعی می کنم. پیش من ثابت می شود که سنت هست. اما در مقام ثبوت حکم می کنم که خبر با ثابت شدنش سنت را ثابت می کند. و واقعا در خارج سنت هست. وساطت خبر به همین معنا است. و هیچ کدام از این دو بیان کان تامه موضوع نیست. هردو بعد از فراغ از ثبوت موضوع که سنت باشد مورد بحث قرار می گیرد و این بحث اصولی است.

حالا باید ثابت بشود که وساطت خبر در مقام اثبات می تواند بعد از ثبوت سنت واقع شود. و نیز بعد از مقام ثبوت و وساطت خبر بعد از ثبوت سنت مطرح شود. این را باید اثبات کنیم.

این متن دلیل برای مقدمه دوم است. می خواهیم بیان کنیم که سنت داریم و بعد از فراغ از سنت در امر دیگری بحث می کنیم.

اما مطلب اول وساطت خبر اثباتا یعنی چه؟ یعنی خبر کاشف است از ثبوت سنت است. کاشف از وجود سنت است. آیا کاشف بودن از سنت یعنی ثبوت سنت. یا چیزی اضافه بر ثبوت سنت است؟ ما برای سنت ثابته کاشف می آوریم. خبر کاشف است از سنتی که هست. این خبر واحد کاشف از سنت است. کاشف محمول و سنت موجود موضوع خواهد بود. سنت توسط خبر مکشوف می شود این غیر از ثابت شدن است. محمول غیر از ثبوت است. عارضی است برای سنت. نه ثبوت سنت. پس مفاد السنت تکشف بالخبر یا ثبوت السته یثبت بالخبر این مفاد کان تامه نیست. بعد از فراغ از کان تامه موضوع مطرح می شود پس می تواند مساله علم اصول قرار بگیرد.

به بیان دیگر: یک بار می گوییم السنة موجود او ثابت؛ این می شود هلیت بسیطه. و اگر بگوییم سنت به وسیله خبر کشف می شود؛ این می شود هلیت مرکبه. در هلیت مرکبه ثبوت موضوع ثابت است. الانسان کاتب ثبوت انسان مفروغ عنه است. ثبوت کتابت برای او منظور نظر است.  باید فارغ شویم از ثبوت موضوع تا بتوانیم محمول را بر آن حمل کنیم.  پس اشکال حل می شود وساطت خبر در اثبات می شود محمول. سنت می شود موضوع. اگر ثبوت را بر سنت حمل می کردیم کان تامه بود بلکه ما وساطت را حمل می کنیم پس مشکلی پیش نخواهد آمد.

و أما وساطة الخبر ثبوتا،

اما وساطت خبر در مقام ثبوت این وساطت به کشف و هدایت کاری ندارد. در مقام ثبوت، خبر سنت را ثابت می کند یا ایجاد می کند. سنت توسط خبر ثابت می شود. ستت را ایجاد می کند. بحث ما این است که سنت موجود است؟ سنت توسط خبر ثابت می شود فی الخارج. باید توجه داشت که بحث ما چیست؟ بحث ما این است که:

آیا سنت موجود است؟ یا بحث ما این است که خبر علت وجود سنت است؟ دومی مساله ما است. می دانیم که سنت ثابت است. این سنت را خبر ثابت می کند یا نه؟ صدور سنت علت ثبوت سنت است. نه خبر. فعل و قول و تقریر امام خودش علت وجود سنت شده است نه این خبر علت باشد. خبر چه باشد و چه نباشد سنت ثابت هست. سنت موجود است. این خبر که آمد سنت را در مقام کشف ثابت می کند. کانه این سنت قبل از خبر نبود.

دقت کنید معنای این که خبر می آید و سنت را ثابت می کند این یعنی چه؟ یعنی خبر علت است و وجود سنت یا سنت معلول است. مانند حرکت دست علت است. حرکت کلید، معلول است یا وجود حرکت کلید، معلول است.  فرق نمی کند. خبر علت است ثبوت سنت یا خود سنت معلول است. بحث خبر واحد این است که آیا خبر علت سنت هست یا نیست؟ یک فرض نادرست است اما باید مطرحش بکنیم. این قضیه که ما تشکیل می دهیم هلیت بسیطه و کان تامه است یا هلیه مرکبه و کان ناقصه است. بعدا توضیح خواهیم داد که اعتباری است. ولی الان فرض ما این است که خبر مثبت واقعی یا کاشف واقعی باشد.

معنای وساطت خبر در مقام ثبوت برای ثبوت واقعی سنت یعنی خبر علت است برای وجود سنت یا خبر علت است برای سنت. هر دو درست است. ثبوت سنت معلول خبر است. السنة موجوده غیر از السنة معلولة للخبر است. دومی هلیه مرکبه است. این مفاد کان ناقصه است.  

در فلسفه که موضوعش موجود است یکی از مباحث اصلی فلسفه معلول بودن موجود است. اثبات واجب تعالی را از مسائل فلسفه می دانید. وجود امکانی معلول است. وجود امکانی بخشی از موضوع است. وجود امکانی ثابت است که بحث نمی کنیم ثباتش بدیهی است. معلول بودنش موضوع بحث ما است. بحث واجب تعالی از مسائل فلسفه است ولی این طوری بحث می کنیم که وجود امکانی معلول است. نه این که وجود امکانی ثابت است. بحث در ثبوتش نداریم بحث در معلول بودنش داریم. اگر حکم می کردید به موجود بودن که کان تامه بود و حالا حکم می کنید به معلول بودنش. و مفاد کان ناقصه است.

 

 

[1] - ای الخبر الواحد

  • حسن جمشیدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی