طلب و اراده 12
148 ـ قوله [ قدس سره ]: ( لا یخفى أنه لیس غرض الأصحاب و المعتزلة... الخ )[1].
قد مرّ غیر مرة: أن الباعث على هذا البحث للأشاعرة تصحیح کلامه ـ تعالى ـ و جعله صفة قائمة بذاته قدیما بقدمه فی قبال العلم و الإرادة و القدرة و سائر صفاته، ولا بد من کون هذا القائم بذاته أمرا قابلا للمدلولیة للکلام اللفظی، وإلا لم ینقسم الکلام إلى لفظی ونفسی، وکان الإتعاب فی إثباته لغوا محضا.
مرحوم حاج شیخ تلاش می کند تا مرکز ثقل بحث را شناسایی کند و بحث را بر همان مدار به پیش ببرد. بارها بیان شد که انگیزه اصلی اشاعره از بحث امر تصحیح کلام خداوند متعال است. باید یک تحلیل و رویکرد درست و معقولی ارائه کنند. لذا مدعی شدند که کلام نیز صفتی است قائم به ذات خداوند و قدیم هم هست. مانند علم و قدرت و اراده و دیگر صفات. خداوند دارای صفات گوناگونی است. حی است. قادر است. عالم است. من جمله متکلم هم هست. و این صفات قائم به ذات خداوند می باشند و ضمنا این صفات حادث نیستند بلکه قدیمند. چون صفت تکلم ذاتی خداوند است این صفت قائم به ذات باید این قابلیت را داشته باشد که چیزی بتواند آن را نشان بدهد. بیانمگر آن باشد. این کلام ذاتی خداوند که کلام نفسییز گفته می شود مدلول کلام لفظی است. و الا درست نیست کهخ کلام را به نفسی و لفظی تقسیم کنیم. و الا رنج بیهوده باید بر برای اثبات چیزی که چیزی در پی ندارد. کار بیهوده ای که نمی خواهیم انجام بدهیم. لذا مرحوم حاج شیخ می خواهد واشکافی کند که اصحاب بعضتا متوجه محل بحث و نزاع نشده اند. چیزی را رد کرده اند و یا پذیرفته اند که مطلوب اشاعره نبوده است.
لکن الأصحاب والمعتزلة لم یلزمهم فی مقام الردّ على الأشاعرة إثبات أن الصفات الأخر مدلولات للکلام اللفظی، بل یقولون: بأنا لا نجد فیما یتعلّق بمدالیل الکلام من الصفات النفسیة والامور القلبیة إلا العلم والإرادة والکراهة فی مجموع القضایا الخبریة والإنشائیة المنحصر فیهما الکلام. وأما أن مدلول الکلام ما ذا؟ فهو أمر آخر،
فقها و نیز معتزله در مقام رد اشاعره ملتزم نکرده اند اشاعره را به این که باید اثبات بکنند صفات دیگری هم که در ذات، وجود دارد و قائم به ذات است آنها هم مدلول برای کلام لفظی خواهند بود. به جای این که چنین حرفی بزنند گفته اند: ما هر چه گشتیم در مدلولهای کلام از صفات نفسی و امور قلبی چیزی نیافتیم به جز علم و اراده و کراهت در مجموعه قضایای خبری و انشایی که کلام در آنها منحصر باشد. فقط در همین چندتا است نه غیر از اینها. فقط این ادعا را بیان کرده اند. و حال آن که معتزله و فقهای بزرگ شیعه باید می پرسیدند که مدلول کلام چیست؟ در باره کلام باید با اینها بحث و گفتگو کرد. و این سخن دیگری است. چیزی نیست که فقهای شیعه و معتزله بدان پرداخته اند. پس ما طبق نظر مرحوم حاج شیخ رسیدیم به این که باید بررسی شود که مدلول کلام واقعا چیست؟ سخنی که بر زبان جاری می شود دال است. این دال بر چه چیزی دلالت می کند باید مدلول روشن بشود.
ولو قال منهم قائل: بأن الإرادة مدلول الکلام، فهو باعتبار أن الإرادة الطبیعیة المنحفظة فی الموطنین ـ من الذهن و العین ـ إذا لوحظت بنحو المعنى الحرفی و المفهوم الادوى، کما سیأتی ـ إن شاء الله تعالى ـ کان معنى إنشائیا یقصد ثبوته باللفظ لا بمعنى آخر. فتدبر.
اگر در پاسخ به حاج شیخ بگویند مدلول کلام همان اراده است. ارادهد طبیعی که هم در وجود ذهنی و هم در وجود عینی واقعا هست. البته در صورتی که اراده را در این صورت به معنای حرفی آن لحاظ کنیم که هیچ استقلالی از خود ندارد. لذا این که گفته می شود امر به معنای انشا است یعنی با لفظ مثلا افعل خود این معنا ایجاد می شود نه این که با معنای دیگری بخواهد آن را ایجاد کند. به صرف تلفظ امر خودش ایجاد می شود. به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت که با امر خود امر که انشاء نمی شود بلکه با امر می خواهد که چیزی را انشاء کند. مثلا اذهب یعنی برو. با امر اذهب که چیزی ایجاد نشده است. بلکه با بیان آن اراده کرده است که این فعل تحقق بیابد. با انشاء این امر خواسته که این فعل ایجاد بشود. اذهب صرفا یک خواسته است. طلب است. یا ایجاد همین طلب است.
[1] - الکفایة: 66 / 13.
- ۹۹/۰۴/۱۵