رباعی 94
زیبا آفرین
رباعی 94
هم دانه امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا بجوی
با دوست بخور گر نه بدشمن ماند
در روستاهای ما جایی است به نام خرمنگاه. در این خرمنگاه هر کس مقداری زمین دارد که محصولش را می آورد و همین جا انبار می کند تا در فرصت مناسب آن را بکوبد و دانه ها را از کاه جدا کند.
خرمن گرچه بیشتر به ذهن من و شما می رسد که گندم باشد. یعنی انباشت گندم در خرمنگاه. به گفته اصولیین انصراف دلیل انحصار نمی شود. گرچه بیشتر گندم را در خرمنگاه انباشته می کنند ولی جو و نخود و عدس و دیگر حبوبات را هم خرمن می کنند. تمامی کشت و کارهای دانه ای خود را در این مکان می آورند.
خداوند رحمت کند استاد ما را مرحوم آیت الله شیخ صادق سعیدی کاشمری یکی از شاگردان برجسته آیت الله خوئی و دستیار آسید عبدالاعلی سبزواری در تفسیر مواهب الرحمن ایشان. مرحوم آیت الله سعیدی می گفت در بین مشاغل هیچ کدام به اندازه کشاورزی در انسان توکل و امید را تقویت نمی کند. چون کشاورز همه ساله بذر را می کارد علل و عوامل گوناگونی می نتواند محصولاتش را از بین ببرد. بارندگی نشود. هوا گرم بشود. سرمای بیش از اندازه و یا ملخها هجمه ببرند یا سارها مزرعه را بی محصول کنند و... انواع آفت ممکن است عافیت را از مزرعه دار بگیرد ولی او نا امید نیست. سال دیگر باز سراغ همان محصولات می رود و می کارد. و یا محصولش را عوض می کند. امیدوار است که امسال مشکلی پیش نیاید. و خیام به همین نکته اشاره دارد. خرمن خود نشانه امید است. ادامه زندگی برای کشاورز تا با فروش آن به زندگی ادامه بدهد و هم امید به کشت و کار سال بعد. چون بذرش موجود است.
سخن از رابطه ما با ثروت است. گندمها را که می کارند و درو می کنند در خرمنگاه روی هم می ریزند که به آن خرمن می گوید. این خرمن حاصل همه تلاش یک ساله کشاورز است. بذری که کاشته و اینک درو کرده است. هم در دل کشاورز امید است و هم محصولی که باقی مانده است. با این تفاوت که محصولات می ماند ولی مزرعه دار و کشاورز می رود. مزرعه و باغ و بستان باقی می ماند. پدر من در زمینهایی کشاورزی می کند که از پدرش باقی مانده است. مزرعه دارها و باغبانها و کشاورزها و دامدارها همه و همه خواهند رفت. این رسم روزگار است. سرزمین ایران، قرنها است که ایران است ولی میلیونها انسان آمده و رفته اند. این نکته برای خیام تبدیل به یک قلعده و قانون شده است. ما ماندنی نیستیم. رفتنی هستیم. خب حالا باید چکار کنیم؟ توصیه حکیم عمر خیام دو نکته است:
یکم- این است که تلاش کن و محصولات خودت را به دست بیار و از هیچ کوششی دریغ نداشته باش. چون مرگ سراغت می آید بدین معنا نیست که تو تن پرور بشوی بلکه باید زحمت بکشی.
دوم- حلصل زحمت تو مه همان مصولات است که خیام تعبیر به طلا و نقره می کند آن را تو دیگر انبار نکن. آن تو دیگر خرمن نکن بلکه خرج کن. با دوستانت خرج کن و الا دشمنات آن را خرج خواهند کرد. در منطقه ما افراد به سنی که می رسند بیشتر به فکر مردن هستند. برای خود کفن تهیه می کنند پول به افراد قابل اعتماد می دهند تا برای آنها بعد از مردن خرج کند. خرج مراسم کفن و دفن و اول و سوم و چهلم و سال. نکته جالب این است که فرد در سنینی که باید تغذیه بشود و مراقبت بیشتر ازاو به عمل بیاید خرج کمتر می کند تا پس اندازش داشته باشد برای مردن. شما نمی دانید در این مراسم عزاداری پشت پرده چه خبر است. چه بخور بخوری است. خیام تعرض می کند به این اندیشه که عزیز من تا هستی خودت با نزدیکانت بخور نه این که تو نیستی و دگران بیایند و بخورند. دشمن نه به معنهای کافرکیش و مهاجم و... است بلکه منظور دیگران هستند. مادر من توصیه میکرد تا برای همسرم طلا بخرم. می گفتم چرا؟ می گفت طلا دشمن کش است. خب من که رابطه ای با آمریکا و اروپا و اسرائیل نداشتم. چگونه این طلا و جواهرات می تواند دشمن کش باشد. منظور مادر من اطرافیان و نزدیکان بود. و نظر خیام هم همین است. اگر خودت نخوری با دوستانت، دیگران می نشنند و با لذت می خورند. وقتی که تو به بچه ات و همسرت ندهی که بخورد خب باقی که باند باید دیگران بریزند و بخورند. این معنا و مفهوم به زبان و بیان مختلف در گذشته توسط خیام گفته شد.
جمشیدی خراسانی
- ۹۹/۰۴/۱۳