گفتگوی اختصاصی با حسن جمشیدی : پیشوایان دینی همچون فانوس دریایی راه را نشان می دهند

گفتگو از : سیدصدرا میردامادی  حسن جمشیدی از پژوهشگران فعال مشهدی در حوزه اللهیات و فلسفه است که سابقه زیادی در مطالعات دین شناسی و تصحیح متون فلسفه و عرفان اسلامی دارد. از وی در سال های 86 و 87 تصحیح دو کتاب ابواب الهدی و مصباح الهدی از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی توسط نشر […]

گفتگو از : سیدصدرا میردامادی

 حسن جمشیدی از پژوهشگران فعال مشهدی در حوزه اللهیات و فلسفه است که سابقه زیادی در مطالعات دین شناسی و تصحیح متون فلسفه و عرفان اسلامی دارد. از وی در سال های 86 و 87 تصحیح دو کتاب ابواب الهدی و مصباح الهدی از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی توسط نشر بوستان کتاب قم به چاپ رسیده است.

وی در فقه و اصول شاگرد حضرات آیات زنجانی، مرتضوی و چندین سال در درس خارج آیت العظمی زنجانی  حضور مستمر داشته است و از معظم له دارای اجازه اجتهاد است. در فلسفه و عرفان اسلامی چندین سال شاگرد مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی و آیت الله سید عزالدین زنجانی بوده است. جمشیدی از جمله جانبازان دفاع مقدس می باشد که با اصرار فقط توانستیم بفهمیم در عملیات کربلای 5 از ناحیه دو دست مجروح شده است.

 از لحاظ درون دینی بر چه مبنایی از قرآن و روایات به ائمه متوسل می شویم و ذوات آنها را زیارت می کنیم؟

ببینید یکی از ویژگیهائی که شیعه را با آن می شناسند در کنار رجعت و مهدویت، توسل است. ما قبل از تجزیه وتحلیل توسل به سراغ بقیه فرق ومذاهب اسلامی برویم و نگاه آنها را نسبت به توسل بررسی کنیم. از این رهیافت می توان فهمید جریان توسل ما به ائمه از باب تُعرفُ الاشیاء بِاضدادها- هر چیزی با ضدش شناخته می شود- چه انعکاس بیرونی دارد. تلقی غیر شیعه که بسیار هم بر روی این مسئله ما تجزیه و تحلیل کرده اند از اعتقاد ما شیعیان این است که در جهان هستی یک سلطنت وحکومت وجود دارد و خداوند حاکم و سلطان برجهان است. این خداوند حاکم بر جهان برای اینکه بخواهیم عبادتش کنیم اعم از نماز و روزه باید با لباس های تمیز اعمال عبادی اش را به جا بیاوریم. این تلقی در عموم مردم وجود دارد که شما وقتی پیش سلطان میروید باید با لباس تمیز ومرتب بروید پس نماز هم که می خواهید بخوانید باید با لباس تمیز ومرتب ادا شود. در ادامه این اعتقاد وجود دارد ما که می خواهیم پیش خدا برویم نیاز به واسطه داریم. این تلقی است که دیگران نسبت به ما دارند. من معتقدم این تلقی آنها تلقی اشتباهی نیست یعنی از رفتارهای خود ما این برداشت را کرده اند. اجازه بدهید من این رفتارها را تحلیل کنم. ببینید مثلاً اغلب ما به قصد سفر مکه از همه حلالیت می طلبیم و معتقدیم این سفر مثل این است که از مادر دوباره متولد شده باشیم؛ ولی انصاف قضیه این است که وقتی ما مکه می رویم آیا مکه میرویم یا مدینه؟ در اصل میرویم مدینه ودر مدینه هم بیشتر ما شیعیان بقیع را زیارت می کنیم تا حرم پیغمبراکرم(ص) حالا این امرآثار روحی دارد که چون بقیع گنبد و بارگاه ندارد ولی حرم رسول الله(ص) گنبد وبارگاه دارد.

چقدر از این رفتارهای ما مبتنی بر آموزه های دینی است؟

ببینید وقتی می گوئیم آموزه های دینی مراد ما یا آموزه های دینی است که در متن دین وجود دارد یا آموزه های دینی است که عالمان دینی منتقل می کنند. همچنین آموزه های دینی که عالمان دینی ترویج می کنند دو دسته اند: یکی آموزه های دینی که توسط عالمان و اندیشمندان دینی که متاثر ازآموزه های اصیل دینی هستند از جمله مرحوم شهید مطهری، علامه طباطبائی و امام ترویج می شود که پشتوانه فرهنگی و علمی شیعه محسوب می شوند. دسته دیگر علمائی که به قول شهید مطهری چون منبع تغذیه شان مردم هستند لذا آموزه های ترویجی شان هم متاثر از خواست عامه مردم است. در روضه ها و مجالس می روند وبخش زیادی از آموزه های دینی از اینها منتقل می شود و من بعنوان یک فرد دیندار آموزه های دینی ام را از امثال علامه طباطبائی یا شهید مطهری نمی گیرم بلکه آموزه های دینی ام را از همین مجالس و منابر میگیرم ودیگر کاری هم ندارم که اینها در متون دینی وجود دارد یانه.

این تلقی ایجاد شده که تو اگر ائمه را داشته باشی همه چی را داری ولی از آن طرف را نمیگویند که اگر خدا را داشتی همه چیز را داری که چون صد آمد نود هم پیش ماست.

به نظر شما محور اصلی اعتقاد ما در توسل به امامان چیست وآیا توسل هدف است یا وسیله؟

من باید برای پاسخ این سئوال مقدمه ای را عرض کنم. ببینید قرآن برای این آمده است تا نگاه ها را تغییر دهد. مضاف براین متن مقدس در بستر جامعه عرب جاهلی آن دوره عرضه شده. برای عرب جاهلی افق دیگری از نگاه را در دور و اطراف خودش ترسیم کرد واسلام کاری که کرد جهان بینی ونگاه به هستی را تغییر داد. تمامی تلاش پیامبر این بود که دین و توحید را جا بیندازد ولذا برخلاف ادیان پیشین مثلاً کلیمی ها که افراد را به سمت موسی می خواندند و مسیحی ها، افراد را به سمت عیسی وهمینطور در بودیسم وزرتشت، در اسلام افراد را به سمت حضرت محمد(ص) نمی خوانند. این از ویژگی خاص اسلام است علیرغم اینکه عده ای تلاش کردند که آن چهره ی بودائی، زرتشتی، مسیحی وکلیمی را به اسلام وارد کنند اما این امر محقق نشد.

لذا محور اساسی آموزه های دین دعوت مردم به سمت خدا است وخداوند نه سلطان نه شاه نه رئیس جمهور و نه امثال اینهاست. نباید خدا را بیرون از خود جست برخلاف اعتقادی که در ادیان دیگر وجود دارد که باید خدا را بیرون از خودت بجوئی. در اسلام لازم نیست که به سمتی بدوی تا به خدا برسی خدا در درون خودت است واز درون خودت به راحتی می توانی با خدا ارتباط برقرار کنی و اتفاقاً ارتباط برقرار کردن با خدا راحت تر از ارتباط برقرارکردن با پدر یا مادر است چون خدا به ما از خود ما نزدیکتر است. خداوند فقط توجه می خواهد و رابطه و فاصله بین ما وخدا صرفاً توجه و غفلت است و در زمانی که ما دچار غفلت هستیم دقیقاً مثل حرکت خون در جریان بدن است؛ چنانچه بخشی از عروق مسدود شوند به هرحال در نقاط دیگر بدن خون در حال جریان است. در غفلت ما هم به همین صورت است که رابطه مان باخدا قطع نیست بلکه ما متوجه اونیستیم ولی او متوجه ماست و ارتباط یکسویه از آنطرف است. به محض توجه ما به خدا ارتباط معنوی ما باز برقرار می شود. لازم نیست برای رفتن بسوی خدا دنبال جائی بگردیم که به آن واسطه این ارتباط شکل بگیرد. لذا در نگاه اسلامی خدا نه مکان دارد و نه زمان وفقط توجه در این رابطه تعیین کننده است. یعنی غفلت اصطلاحاً انسان را از خدا دور می کند و درواقع ارتباط از این طرف قطع می شود و توجه هم این ارتباط را برقرار می کند. بنابراین مراد از ذکر در” الا بذکرالله تطمئن القلوب” همین توجه است. پیغمبر آمده است تا ما را به سمت خدا رهنمون کند وائمه هدی همه آمده اند تا ما را نیز به خدا برسانند و هر کدامشان یک راهند برای رفتن به سوی خدا و هر کدام به مثابه فانوس دریائی هستند که راه را نشان می دهند. یک فانوس دریائی یک نشانه ونماد برای شناخت راه است بنابراین ائمه پیشواهای ما هستند. این اشتباه است که ائمه ما را بکشانند به سمت خودشان چرا که در نهایت می شود همان تلقی مسیحیان وکلیمی ها بودیسم  و مارکسیسم که انسان را به سمت خودشان می کشانند. ائمه هیچ زمانی این کار را نکرده اند.

زیارت وتوسل علاوه برجنبه ای که اشاره کردید راهی است برای رسیدن به اصل و منبع هستی یعنی خدا، و ائمه هم آمده اند تا ما را به این منبع اصلی برسانند؛ چه اثر درونی وکارکرد روانی دارد؟

ببینید ما انسانها چند نیاز اساسی داریم. یکی از اینها نیاز به امنیت است که توسط دولت تامین می شود. نیاز به آسایش که در بعد رفاه مادی و در تامین معاش زندگی حاصل می شود وخودمان به دست می آوریم و نیاز به آرامش. نیاز های دیگری مثل نیاز به دوست داشتن و محبت هم داریم ولی اینها نیاز های اساسی زندگی اند که در پرتو اینها نیاز های دیگر هم امکان عملی برآورده شدن پیدا می کنند.

با توجه به اینکه پایه واساس دین خداوند است ما نیاز به آرامش داریم وخیلی از مکان های مقدس و معنوی این آرامش را به انسان می دهد. من فکر می کنم هر آنچه که به انسان آرامش می دهد -البته به جزآرامش های کاذب و زود گذرمثل این قرص های روان گردان و امثال اینها- از جنس دین اند. مثلاً عشق یک مقوله ی کاملاً دینی است و مراد هم عشق حقیقی یا همان عشق ازلی و ابدی است. اگرچه خیلی وقتها عشق نیست و هوا وهوس است که بعضی ها به اشتباه به آن اسم عشق می گذارند. مثلاً پسری به دختری می گوید من عاشقت هستم ولی همان پسر مثل یک نگهبان نسبت به آن دختر رفتار می کند. به محض اینکه کسی به او نگاه کند به طرف حمله ور می شود. عشق آن است که وقتی زلیخا متوجه می شود تمام زنهائی که یوسف را دیدند مات ومبهوت او شدند یک آرامش واطمینان قلبی به عشقش پیدا می کند. هیچ زمان چشم آن زنها را در نمی آورد بلکه آنها را مورد عتاب قرار می دهد که چرا من را مورد سرزنش قرار می دهید در حالیکه خودتان دستانتان را از دیدن یوسف بریدید. این را عشق واقعی می گویند.

حالا با توجه به اینکه در نگاه دینی عشق مبنای آرامش است هر جائی که انسان به آرامش برسد یک ریشه ی دینی وجود دارد. لذا وقتی می گویند اینجا متعلق به امام رضا(ع) است این تقدسِ ناشی از عشق، همان آرامش را می آورد؛ همچنانکه خیلی از مکان ها مانند معبد و مسجد وکلیسا برای پیروان شان آرامش بخش است. هر کدام از ائمه می خواهند یک ارزش وفضیلتی را به مردم بدهند. کارکرد روانی زیارت همین نیاز رسیدن به آرامش است. من فکر می کنم بنیان واساس دین اخلاقیات است، فقه هم ناظر بر تنظیم امور دنیوی مکلف است و بخش عبادات فقه هم نگاه شریعت است. اهل تسنن یک طور نماز می خوانند و شیعه طور دیگر وهدف عبادات هم رهنمون کردن به سمت اخلاق و بازداشتن از رذائل اخلاقی است. چرا که قرآن تاکید می کند که ان الصلوه تنهی عن الفحشاءوالمنکر. نماز و مجموع عبادات برای مومنین باید کارکرد اخلاقی داشته باشند. پیامبر(ص) می فرمایند من برای تکمیل و به اتمام رساندن ارزش های اخلاقی مبعوث شدم. حتی خداوند در قرآن در مورد روزه که از اهم عبادات است می فرماید برای این است تا به تقوا برسید ودارای فضیلت اخلاقی شوید بنابراین بطور قطع روزه هم کارکرد اخلاقی دارد. حج هم کارکرد اخلاقی دارد وهیچکدام از اعمال دینی ما کارکرد غیراخلاقی ندارند. کارکرد اخلاقی ای که از رهیافت اخلاق ما را به آرامش درونی برساند. مثلاً مقوله اخلاقی گذشت در مواجهه با یک عمل اشتباه سر زده از یک فرد به انسان اقناع درونی وآرامش می دهد یا دروغ گفتن برای انسان عذاب وجدان و اضطراب می آورد. ولی در مقابل راست گوئی به آدم آرامش می دهد واینجا اصلاً فرد نگران نیست و در مجموع اخلاق یک آرامش درونی در انسان ایجاد می کند.

پس یعنی این آرامش در پرتو ارتباط با ائمه شکل می گیرد؟

بله چون ائمه(علیهم السلام) از آن جهت که مصداق کامل اخلاقند برای رسیدن به خدا به ما آرامش می دهند ولذا از این جهت ما اصطلاح توسل را بکار می گیریم و می گوئیم ائمه وسیله وچراغ راه کمال اند. ائمه همانطور که عرض شد مظهر ومصداق کامل انسانیت و اخلاق اند وبهترین الگو. مرادمان از توسل به ائمه توسل به انسانهای کاملی است که دست ما را هم بگیرند تا به کمال برسیم نه اینکه دست ما را بگیرند تا ازچاله های زندگی ما را رد کنند. بلکه ما خودمان باید راه را برویم. این بزرگواران چون راه را بلدند دست ما را می گیرند و راه را کوتاهتر می کنند ودر واقع سختی راه را بر ما هموار می کنند.

 در هیچکدام از فرق اسلامی متعدد خبری نداریم مبنی براینکه از حضرت علی (ع) دروغی نقل شده باشد. تمام فرق اسلامی بر این امر توافق دارند که ائمه مصداق کامل اخلاق و فضیلت بودند و هیچ خبری دال بر خلاف این امر وجود ندارد. اهل سنت که سراغ مثلاً امام صادق(ع) یا امام باقر(ع) می روند این بزرگواران را افراد وارسته وشایسته ای میدانند. این حدیث پیامبر(ص) از خود اهل سنت(ص) است که راستگوترین مردم  بعد از پیامبر حضرت علی(ع) است. یا اگر اهل سنت با دیدگاه فقهی امام صادق(ع) نسبتی ندارند ولی از لحاظ اخلاقی او را بسیار فرد شایسته ای می دانند و هیچکدام از عرفای اهل سنت هم هیچ موقع امیرالمومنین و امام حسین و امام صادق(علیهم السلام) را کنار نمی گذارند.

با تمام این تفاصیل شما وضع فعلی و رایج توسل در میان شیعیان را چگونه می بینید؟

 ببینید بعضی ها از توسل برداشت غلط می کنند یعنی طرف بچه دار نمی شود، از امام رضا(ع) بچه حاجت می کند درحالیکه خود امام رضا(ع) یک پسر بیشتر نداشتند. اینها نیامدند که بچه بدهند اگرچه ممکن است این کارها را هم بکنند و مشکلی را حل کنند. مثلاً در زمان خود ائمه بیشتر مردم به محضر این بزرگواران می رفتند تا این مظاهر اخلاق آنها را نصیحت اخلاقی کنند و پند واندرز بدهند. البته بودند بسیار افرادی که برای طرح مسائل علمی و فقهی پیش ائمه میرفتند چون ائمه عالم اصلی شریعت بودند ولی غالباً برای اندرز اخلاقی بود. به همین نسبتی که عرض شد قرآن نه کتاب فلسفه است نه کتاب تاریخ است و نه کتاب فیزیک و شیمی است بلکه بطور قاطع قرآن کتاب حکمت الهی و اخلاق است.