جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

رباعی 5

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۵۵ ق.ظ

زیبا آفرین

زیبا آفرین
رباعی پنجم
هرچند که رنگ و بوی زیبا است مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالا است مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا.
باید بیت اول روی زیبا باشد نه بوی زیبا. صفت برای بو خوش بودن است نه زیبا بودن. گویا در بعضی نسخ هم روی زیبا دارد و این بهتر است. در بیت دوم هم از رنگ و رو پرده بر می دارد، لاله رخ همان رنگ و سرو بالا همان روی زیبا.
یکی از شعرهای زیبایی که به خواننده خود تلنگر می زند. و او را وادار به تفکر می کند.
نقاش ازل منظور خداوند و آفریدگار عالم است. خداوندگار عالم که مرا آفرید و به من چهره ای زیبا و قدی رعنا و سینه ای ستبر و شانه هایی لت و پهن داد اینها برای چیست؟ آیا اینها می تواند بیهوده باشد است؟ از سر بیکاری چنین تصویر زیبایی نقاشی کرد و بعد هم رفت تا استراحت کند؟ واقعا این چنین فکر می کنید؟ واقعا چرا خداما را آفرید؟ این یکی از سوالهای اساسی بشر است. و کانت هم نیز آن را به عنوان پرسشهای اصلی بشر نلم می برد. حضرت انیر هم به آن اشاره می کند.
آیا واقعا فکر می کنید که عاطل و باطل آفریده شده اید. قصد و غرضی در آفرینش شما نبوده است.
آیا ممکن است آفریدگار من که این همه وقت گذاشت و مراچنین زیبا آفرید مرا رها کند. شاید این راز باشد. رازی که هم چنان سر به مهر است.  
یکی رازش را در بندگی خداوند می داند. و دیگری در شناخت خداوند.و دیگری در عشق و... به گفته مولوی هر کسی از بهر خود شد یار من. وز درون من نجست اسرار من.
واقعا چه شده است که یکی کنار دریا مجسمه زیبایی بسازد که ناگاه خود، پا بزند و آن را از بین ببرد؟ آیا رازش در خود همین آفریدن است؟
آیا رازش زیبایی آفریدن است؟
آیا رازش در چگونه زیستن آن آفریده است؟ و...
خیام این پرسش اساسی را مطرح می کند که این همه کار بر روی سر و دست و پا و چشم و ابرو و... به ناگاه از هم می پاشد، چرا؟ هیچ پاسخی نمی دهد. و به خود ما وا می گذارد. عنایت بفرمایید پرسش خیام پرسش پزشکی نیست که چرا مرگ اتفاق می افتد. پرسش اقتصادی نیست که با این همه هزینه چرا خراب می شود. پرسش اجتماعی نیست که چرا چند موقعیت نابود می شود. پرسش خیام پرسش تفهمی است؟ می خواهد بفهمد که مکر باید در فاصله زاده شدن تا مرگ چه اتفاقهایی باید بیفتد که برای این زمان محدود و کوتاه این قد رعنا و لاله گون را آفرید؟
برای کشف رازی که خیام بدان اشاره می کند سر خطهایی یا سرنخهایی در خود شعرش باقی گذاشته است. از رنگ و روی زیبا و رخ لاله و سرو بالا می گوید. شما را به یاد محبوب نمی اندازد؟ راه را به وادی عشق نمی گشاید؟ کاش همین را هم نمی گفتم. از دست در رفت.

 

 

  • حسن جمشیدی

رباعی 5

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی