گروه اندیشه و علم: نسبت به حادثه عاشورا از سوی اندیشمندان و متفکران اسلامی دیدگاههای مختلفی ارایه شده است.
در نخستین روز این مراسم که مقارن با ششم ماه محرم برابر با ۲۵ دیماه برگزار میشود، حجتالاسلام «ابرهیمی»، مدیر گروه معارف دانشگاه فردوسی مشهد، به سخنرانی با موضوع «جلوههای ادبی عاشورا» خواهد پرداخت.
همچنین روز هفتم ماه محرم برابر با ۲۶ دیماه، حجتالاسلام «حسن جمشیدی»، معاون پژوهشی مرکز مطالعات نهج البلاغه مشهد، با موضوع «بازگفت چند رویکرد به عاشورا» به سخنرانی میپردازد.
خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، شعبه خراسان رضوی، در این سلسله نوشتارها که توسط محقق ارجمند، حسن جمشیدی مدیرگروه پژوهشی فلسفه جهاددانشگاهی مشهد به رشته تحریر در آمده است، به واشکافی چند رویکرد به نهضت عاشورا میپردازد.
یکی از رویکردهایی که در رابطه با واقعه عاشورا بیان شده برخورداری حسین(ع) از روحیه ماجراجویی و عصیانگری است. بدین معنا که عده ای می گویند امام حسین(ع) از خصلت و خصوصیت یک فرد و شخص عادی برخوردار نبود. بلکه او دارای خلق و خوی خاص و ویژهای بود. از تعرض به دیگران و تعارض با آنها خوشش میآمد. این رویکرد نوعی واشکافی روانشناسانه از شخصیت حسین(ع) است. و به ریشههای روحی و روانی ماجرای کربلا و سرداران آن میپردازد.
سید جعفر شهیدی در کتاب قیام حسین(ع) پیش از آنکه رویکرد خود را باز بگوید از چنین رویکردی اینگونه پرده برمیدارد:
" … و نه چون بعضی شرقیان شیفته تاریخ نویسان اروپای قرن نوزدهم او را ناراضی، ماجراجو و عصیانگر رژیم ملی عربی دمشق میدانیم." (۱)
نویسنده در فصل نخست کتاب خود به رویکردی اشاره میکند که بر اساس آن حسین بن علی(ع) هدف و غایتی را دنبال نمیکرده و در پی چیزی و دست یافتن به چیزی نبود بلکه در یک فرصت فراهم آمده آن روح سرکش و عصیانگر غلیان مییابد و او سر به شورش برمیدارد. در تبیین این رویکرد سید جعفر شهیدی چنین مینگارد:
« فراموش نمیکنم که شبی را با استاد سالخورده مصری دکتر عبدالله عنان استاد تاریخ بر بالکن مهمانخانه تلمسان( مرکز ایالت تلمسان) در الجزایر نشسته بودیم. سخن از کربلا و نهضت حسین(ع) به میان آمد. این پیرمرد مسلمان سالخورده که عمر خود را در تاریخ اسلام سپری کرده است چه ناسنجیده سخن گفت: چرا به حسین لقب ابوالشهداء دادهاند؟ او که شهید نیست! تا چه رسد که سالار شهیدان باشد! او مردی بلند پرواز بود که خود را به کشتن داد!» (۲)
ارائه این تحلیل و رویکرد بیشتر همچنانکه گفتیم مبتنی بر کالبد شکافی روحی و روانی چهره شاخص ماجرای کربلا است. بدین معنا که او یک فرد عادی و معمولی نبوده است. بلکه برخوردار از یک روح عاصی و ناآرامی بوده که در یک فرصت و موقعیت، سر برداشته و شورش کرده است. نگاه آنها به قیام حسین(ع) نه یک قیام و یا یک اعتراض است بلکه نگاه شورشی به آن دارند و حسین(ع) را یک شورشگر میدانند. وی حتی جنگهای صفین و جمل و نهروان را از همین منظر مینگرد و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
گرچه شاید بتوان در تاریخ اسنادی و روایاتی پیدا کرد که بتواند بیانگر روح سرسخت حسین بن علی(ع) باشد و شاید بتوان در نگاهی ژرف به زندگی حسن(ع) و حسین(ع) دو برادری که در یک دامان پرورش یافتهاند و در یک خانواده تربیت شدهاند تفاوتهایی دید. شاید نشود آن روح آرام صلح جوی حسن(ع) را در سیمای حسین(ع) شاهد بود ولی باید توجه داشت که آن آرامی - در حسن - و ناآرامی ـ در حسین - مبتنی بر نوعی منطق و معیار حق و باطل بوده است نه آن که به صورت مطلق و بدون انگیزه در هر دم و لحظهای ظهور و بروز بیابد!
داشتن روحیه عصیانگری اگر دلیلی بر شورشگری حسین(ع) و بیانگیزه بودن قیامش باشد باید که این روح و روحیه در دوره معاویه نیز ظهور و بروز مییافت. چون بستر تا اندازهای برای عرصه عصیانگری فراهم بود و مجال برای بروزش بیشتر و مساعدتر بود. نه پدر هست و نه برادر. اما او سکوت میگزیند و لب بر نمیآورد.
از دوره’ شهادت پدر و آغاز خلافت معاویه او میتوانست سر به شورش بردارد. اما او چنین نکرد. زیرا برادر مهتر خود را سزاوار هر تصمیم میدانست و خود را پیرو و مطیع او میدید. حتی پس از درگذشت برادر نیز دست به اقدامی نزد.
با روی کار آمدن یزید آن هم با شیوهای نامرسوم و نا مأنوس که برای اولین بار در این ۶ دهه از تاریخ پیدایش اسلام صورت گرفته است که در زمان حیات خلیفه برای فرزند آن هم به شیوهی سلطنت موروثی بیعت بگیرند، او به مبنا و روش هر دو معترض است. ضمن آن که اصلا یزید را شایسته نمیداند بلکه او را فردی فاسد و مفسد میداند.
تحلیلی که عبدالله عنان ارائه میدهد بیشتر یک ادعا است تا یک تحلیل تاریخی مستند آن هم حتی به حداقل سندهای تاریخی. ناگفته نماند که این رویکرد بیش و پیش از آنکه توصیف شخصیت و چهره شاخص قیام عاشورا باشد، بیانگر یک معضل اساسی درونی در خود تحلیلگر است. ما قصد واشکافی شخصیت عبدالله عنان را نداریم ولی آنچه او به عنوان یک رویکرد ارائه داده است باید یک مبنی و مستند داشته باشد. حال که سخنان او مبنای تاریخی ندارد. پس باید در واشکافی به مستندات دیگری توجه داشت. او استاد تاریخ است و کم بیهوده نمیگوید. شاید رویکرد غیر مستند او بر اساس برخورد و کشمکش با یک همکار مصری باشد. دقت شود که او به ابو الشهدا بودن حسین (ع) معترض است. لازم است بدانیم که در کشورهای عربی کتابی با همین نام و عنوان - ابو الشهداء - چاپ و نشر پیدا کرد و به شدت مورد توجه قرار گرفت.
عباس عقاد نویسنده مشهور مصری کتابی در باره قیام امام حسین(ع) به نگارش در آورد و با نام و عنوان ابوالشهداء منتشر شد. این کتاب در سراسر قلمرو اسلامی و به خصوص کشورهای منطقهها و منطقههای شیعه نشین جایی باز کرد و به فارسی هم ترجمه شد. نشر این کتاب که مورد توجه قرار گرفت بر شهرت عقاد افزود و به او موقعیت برتری بخشید و همین موقعیت و برتری دیگران را به واکنش وا داشت از آن جمله عبدالله عنان که هیچ تاب و تحمل نیاورد و حسادت او را به تحریف تاریخ واداشت. مدعای او بلکه رویکرد انتقادی و مغرضانه او به حادثه عاشورا بیشتر به جهت حقد و حسدی بود که پیش از این نسبت به هم پیشه خود - عقاد- داشت تا اینکه به خاطر شخصی باشد که کتاب به نام او - حسین(ع) - نگارش یافته است. (۳)
صالحی نجف آبادی در تبیین این رویکرد آورده است: «گروه دیگری از اهل سنت به حرکت امام با چشم انتقاد نگریسته و گفتهاند: جنبش حسین بن علی(ع) یک شورش ابتدایی حساب نشده بود که لازم بود حکومت وقت برای حفظ نظم و آرامش آن را سرکوب کند!. این گروه در این باره حدیثی از رسول خدا(ص) بدین صورت نقل میکنند که من اراد ان یفرق امر هذه الامة و هو جمیع فاضربوه بالسیف کائنا من کان. کسی که بخواهد میان امت اسلامی تفرقه بیندازد با شمشیر سرکوبش کنید هر کس میخواهد باشد. اینان حدیث مزبور را با قیام امام حسین(ع) تطبیق میدهند.» (۴)
۱- سید جعفر شهیدی، کتاب قیام حسین(ع)، صفحه ۷
۲- همان - صفحه ۱۱۹
۳- همان - صفحه ۱۲۰
۴- صالحی نجف آبادی - کتاب شهید جاوید - صفحه ۱۳
- ۰ نظر
- ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۹