فصل
المسائل السبع التی یختص بعلمها أهل الحق
100- و مدار العلم الذی یختص به أهل اللّه تعالى على سبع مسائل من عرفها لم یعتص علیه شیء من علم الحقائق و هی معرفة أسماء اللّه تعالى و معرفة التجلیات و معرفة خطاب الحق عباده بلسان الشرع و معرفة کمال الوجود و نقصه و معرفة الإنسان من جهة حقائقه و معرفة الکشف الخیالی و معرفة العلل و الأدویة و ذکرنا هذه المسائل فی باب المعرفة من هذا الکتاب فلتنظر هنالک إن شاء اللّه
وقت سخن از علم می شود باید توجه داشت که گویند منظورش از علم چیست؟ یقینا منظور انیشتین از علم با منظور هیدگر از علم متفاوت است. وقتی شیخ اعظم سخن از علم می کند باید متوجه شد که نظرش کدام علم است. منظور ایشان از علم فقه و اصول و کلام و فلسفه نیست بلکه منظور علم به حقایق است. و عالمان به این علم را اهل الله می گویند. اهل الله اگر بخواهند به حقایق عالم علم پیدا بکند باید به این هفت محمور علم بیابند:
یکم- شناخت اسماء الهی
دوم- شناخت تجلیات الهی
سوم- شناخت خطابات شرعی الهی به بندگانش به بیان دیگر شناخت احکام شرعی
چهارم- شناخت کمال و نفص وجود. البته منظور موجود است نه وجود. چون وجود بما انه وجود که دارای نقص نخواهد بود.
پنجم- شناخت حقایق مرتبط با انسان یا همان انسان شناسی
ششم- شناخت کشفیات خیالی
هفتم- شناخت بیمارها و داروهای آن
همه این هفت مورد را به تفصیل در ضمن باب دوم که بتب معرفت است خدمت شما عارض خواهیم شد. با خواست حضرت حق چشم به راه باشید تا خدمت شما بیان کنیم.
تتمة
فی النظر بصحة العقائد من جهة علم الکلام
101- نرجع إلى السبب الذی لأجله منعنا المتأهب لتجلى الحق إلى قلبه من النظر فی صحة العقائد من جهة علم الکلام فمن ذلک أن العوام بلا خلاف من کل متشرع صحیح العقل عقائدهم سلیمة و إنهم مسلمون مع أنهم لم یطالعوا شیئا من علم الکلام و لا عرفوا مذاهب الخصوم بل أبقاهم اللّه تعالى على صحة الفطرة و هو العلم بوجود اللّه تعالى بتلقین الوالد المتشرع أو المربی و إنهم من معرفة الحق سبحانه و تنزیهه على حکم المعرفة و التنزیه الوارد فی ظاهر القرآن المبین و هم فیه بحمد اللّه على صحة و صواب ما لم یتطرق أحد منهم إلى التأویل فإن تطرق أحد منهم إلى التأویل خرج عن حکم العامة و التحقق بصنف ما من أصناف أهل النظر و التأویل و هو على حسب تأویله و علیه یلقی اللّه تعالى فأما مصیب و إما مخطئ بالنظر إلى ما یناقض ظاهر ما جاء به الشرع.
باید عنایت داشت که ماذ علمی داریم با نام علم کلام. در علم کلام از دین دفاع عقلانی می کند. عقاید را با ادله عقلی بر کرسی می نشاند. شبهات را پاسخ می دهد. و در جهت ترویج دین تلاش می کند. به بیان دیگر علم کلام دو وظیفه اساسی دارد:
یکی بسط و گسترش و ترویج آموزه های دینی یا تبیین دین برای متدینین و پیروان آن
و یکی هم دفاع در برابر تهاجمها تحت عنوان اشکال و ایراد و شبهه.
اما اهل الله و کسی که مستعد تجلیات الهی است حقایقی که بر قلبش وارد می شود غیر از آن چیزهایی است که در علم کلام از آن بحث می شود. لذا باید به دوگانه بودن و بیگانه بودن این دو قلمرو نسبت به هم توجه داشت. لذا شیخ اعظم می فرماید ما اهل الله و سالکان را باز داشته ایم که سراغ علم کلام بروند و حقایق کشفی خود را با سنگ محک علم کلام بسنجند.
تا به اینجا یک دسته اهل الله بودند و یک دسته هم متکلمان. در ادامه به دو دسته دیگر اشاره می کند:
مردم عادی؛ منظور از مردم عادی یعنی کسانی که صاحب نظر نیستند. مردم کوچه و بازار. به نظر همه علمای علم فقه هر کس که دارای عقل سلیم باشد و متشرع هم باشد عقاید این افراد عقاید درستی است. و همه اینها مسلمان هستند. علیرغم آن هیچ کتاب عقاید را نخوانده اند. و چه بسا با عقاید دیگر مذاهب و ادیان هم آشنایی ندارند. اینها بر اساس همان سرشت الهی خودشان که آفریده شده اند باقی هستند. باور دارند که خداوند وجود دارد و خداوند را از خیلی چیزها منزه می دانند. و همه اینها بر اساس ظاهر قرآن می باشد. به بیان دیگر اینها این اطلاعات خودشان را از قرآن گرفته اند. پس این دسته بر جاده درست و راست قرار گرفته اند.
عنایت بفرماید علت این که اینها بر طریق راست و درست قرار گرفته اند این است که
یکم- سراغ قرآن رفته اند و قرآن را ملاک و الکوی رفتاری خود قرار داده اند.
دوم- در مراجعه به قرآن هم سراغ تاویل نرفته اند بلکه به ظاهر قرآن چنگ زده اند.
در برابر عامه مردم اهل نظر و خوص می باشند. اهل نظر کسانی هستند ه به ظاهر قرآن اکتفا نمی کنند بلکه سراغ تاویل و تعبیر آیات قرآن می روند. ظاهر را کافی نمی دانند. پس دسته دیگری که وجود پیدا می کند اهل تاویل است که دسته سوم می شود. در کنار دسته دوم که عامه مردم و دسته اول که متکلمان هستند.
صاحب نظران و اهل تاویل خود بر دو دسته اند:
کسانی که آیات قرآن را تاویل می کنند و این تاویلات منطبق با حق خواهد بود. به این دسته مصیب می گویند. یعنی به واقع اصابت کرده است.
کسانی که آیات قرآن را تاویل می کنند و این تاویلات مطابق با حق و واقع نخواهد بود. به این دسته مخطی یا خطاکار گفته می شود.
در روایت معروف بیان شده است و للمصیب اجران و للمخطإ اجر واحد. کسی که تاویلاتش با واقع منطبق باشد دو اجر دارد و کسی که تاویلاتش با واقع جود در نیاید وی یک اجر خواهد داشت.
باید توجه داشت همه سخن ما در تاویل اصحاب تاویل این است که رعایت ظواهر شرعی را بکنند. آن چه بیان می کنند سازگار با ظاهر شرع باشد. اگر چنان چه تاویلات آنها با ظاهر شرع ناسازگار بود یعنی با ظاهر آن چه که نبی اکرم(ص) فرموده است همان اول وی کنار زده می شود. او دیگر از زمره اهل ایمان بیرون خواهد شد. سخن در کسانی است که تاویلات آنها با ظاهر شرع تناقض ندارد ولی چه بسا منطبق با واقع نباشد و شاید هم باشد. اولی مخطی و دومی مصیب خواهد بود.
103- و إذا کان الأمر على ما قلناه فیأخذ المتأهب عقیدته من القرآن العزیز و هو بمنزلة الدلیل العقلی فی الدلالة إذ هو الصدق الذی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ(فصلت آیه 42). فلا یحتاج المتأهب مع ثبوت هذا الأصل إلى أدلة العقول إذ قد حصل الدلیل القاطع الذی علیه السیف معلق.و الإصفاق علیه محقق عنده.
اگر روال این باشد که ما به ظاهر قرآن استناد بکنیم با توجحه به این که حجیت قرآن برای ما به تواتر ثابت شده است پس استناد ما نیز به خبر متواتر خواهد بود. در نتیجه ما عقاید و افکار خودمان را از ظاهر قرآن گرفته ایم. خود این برداشت و یا نگرش چون مبتنی بر تواتر است دیگر قابل خدشه و مناقشه نیست. خودش مثل دلیل عقل قاطع و یفینی است. دروغ و باطل بر آن صدق نمی کند. بدون تردید از جانب خداوند است. دروغ و بطلان بر آن راه نخواهد یافت. اگر این مطلب برای ما جا بیفتد و روشن بشود دیگر هیچ دلیلی آن را نمی تواند نقض کند. این حجت شرعی و دلیل عقلی است. شمشیر برنده ای است که هر سلاح دیگری را در هم می شکند.
- ۰ نظر
- ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۴۷