زیبا آفرین
از تن چو برفت جان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
و آنگاه برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
جوانتر که بودم در مراسم تشییع که می رفتیم اغلب پدرم می گفت که نمی دانم چه رازی است که در قبر همیشه خاک کم می آید. عنایت بفرماید خاک فشرده وقتی که کنده می شود باید حجم خاک به مراتب بیشتر از چاله ای باشد که کنده شده است. و حال آن که خاک کم می آید و باید از روی قبر دیگران خاک بردارند و کمبود خاک را جبران کنند. البته سنگ که فراوان از روی قبرهای قدیمی تر بر می دارند. و خاک هم نیز این گونه است. از روی قبرهای دیگر بر می دارند. البته الان که در شهرهای بزرگ قبرها سیمانی است ولی در روستای ما یعنی چنار و نیز گلمکان هنوز قبرستان خاکی است. و این سنت هم چنان ادامه دارد. البته عمه ام را در قبر پدرش خاک کردند. مادربزرگ مادری ام را در قبر مادرش گذاشتند.
سخن از بی ارزشی دنیا و کوتاهی عمر انسان است. جان و یا روح در کالبد تن و جسم ما جریان دارد. همین که دفتر عمر به پایان رسید و جان از تن جدا شد و مرگ اتفاق افتاد؛ در و همسایه ها جمع خواهند شد و در گورستان قبری خواهند کند و جنازه را دفن خواهند کرد. چندتا خشت از روی قبر این و آن بر می دارند و بر روی قبر تازه می گذارند. همچنان که برای قبر ما از خشت و خاک قبر دیگران بهره می برند از خشت و خاک قبر ما برای قبر دگران استفاده خواهند کرد.
- ۰ نظر
- ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۵۴