زیبا آفرین
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
ما به این دنیا آمده ایم تا زندگی کنیم. البته دو تا دیدگاه وجود دارد:
یکی این که ما آمده ایم به این دنیا تا برای دنیای دیگری زندگی کنیم.
یکی این که آمده ایم تا توی همین دنبا زندگی کنیم.
دسته اول تلاش می کنند تا آینده خودشان را خوب کنند و خیلی دغدغه الان را ندارند. و خیال از زمره کسانی است که دغدغه آینده را ندارد. معتقد نیست که آمده است تا برای زندگی در عالم دیگر آماده شود. بلکه آمده است تا در همین دنیا زندگی کند. معلوم نیست که زین پس چه خواهد بود و چه خواهد شد. ما باید قدر نعمت در هم اکنون زیستن را بدانیم.
خیام قصد زندگی در همین دنیا را دارد اینک می پردازد به این که چگونه باید زندگی کرد. ایشان می فرماید من لدون می ناب نمی توانم زندگی کنم. زندگی برای من با شراب ناب معنا می دهد. یعنی شراب ناب است که به زندگی من معنا می بخشد. من باید این هفتاد کیلو و یا هشتاد کیلو بار جسم و بدنم را با خودم جا به جا کنم اگر آن من نباشد که در کالبد من نیرو ایجاد کند من حتی قادر به جا به جایی همین بدن هم نیستم.
چه می گویید برای من از حرمت خمر و عذاب جهنم این مسائل چیزی نگویید و بگذارید آب پاکی روی دستتان بریزم که من غلام و بنده آن کسی هستم که به عنوان ساقی به نزد من آید و بگوید جامت را بده تا دو بارهد آن را پر کنم و من دیگر جایی برای نوشیدن نداشته باشم و پاتیل پاتیل باشم. این لحظه لحظه اوج زندگی من است.
- ۱ نظر
- ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۵۷