مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
بانگ جرس یعنی صدای زنگ. کوس به معنای طبل و کوس رسوایی یعنی طبل رسوایی اش زده شد. کوس کنایه از صدای طبل است که بلند و طنین انداز است.
خیام خاطره خودش را تعریف می کند. مرغی را دیدم که بر بارگاه توس نشسته بود. در مقابل آن سر کیکاووس بود. مرغ با سر کیکاووس سخن می گفت. از جمله گفتگوهای مرغ این بود که افسوس افسوس عمر گذشت و از آن بهره نبردید. ای اسکلت سر که اینجا افتاده ای، کو صدای زنگ قافله که بیاید و همگان را از خواب مرگ بیدار کند. و کو صدای طبلی که کوبیده شود و همگان سر از خاک بردارند. بانک جرس و ناله کوس حاکثی از صدای پر نهیبی است که گفته می شود در آخر الزمان شنیده می شود و همگان سر از خاک بر می دارند و زنده می شوند.
این سخن خیام نیز اعتراض است که بازی نقد و نسیه. مردم به امید فردای بهتر امروزشان را از دست می دهند. برای لذت آینده، لذت حال را از کف می دهند.
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۸:۰۲