خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
بر خلاف اشعاری که تا به حال مخاطبش دیگران بودند دراین رباعی خیام به خودش می پردازد و به گفتگوی با خود می پردازد. به خود خطاب می کند که خیام اگر باده می نوشی و مست می شوی قدر این حالت را بدان و خوش باش.
با ماهرخ یعنی یار و همراه و همدم اگر نشستی قدر آن لحظات را بدان و خوش باش. به همان لحظه فکر کن به لعد آن که چه خواهد شد فکر نکن. به آینده فکر می کنی؟ خودت را درگیر آینده می کنی؟ بگذار تا من آینده جهان را به راحتی و روشنی برای تو بازگو کنم. آینده جهان نیستی و نابودی است. انگار کن که الان همان آینده است و آینده هم که نیستی است. پس فعلا که آینده نیست تا تو نباشی بلکه هستی پس قدر این بودن را بدان و از آن لذت ببر.
اگر قرار است که فردایی نباشد پس تو امروز فکر کن که همان فردا است و نیستی و حال آن که هستی پس به بودن بیندیش نه نبودن. تو فعلا هستی و وجود داری. از بودنت و هستی ات لذت ببر.
.
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۹:۳۶