سوره 70 معارج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
در مسجد قبا بخشهایی از سوره معارج بیان شد. موفق بشوم خواهم گذاشت جهت استفاده دوستان
سوره معارج هفتادمین سوره قرآن کریم است. این سوره هفتاد و نهمین سوره است که بعد از حاقه (78) و پیش از سوره نبأ(80) نازل شده است. نام سوره از سومین آیه آن گرفته شده است. تعداد آیات آن چهل و چهار آیه است. سوره اگر یک پارچه نازل شده باشد مدنی است. اگر طی چند مرحله بخشی از آیات آن یقینا مدنی است.
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿1﴾ اگر به یاد داشته باشد قطار شهری مشهد خودش تبدیل به یک داستان شده بود. بعضی برای مسخره کردن و بعضی هم واقعا به عنوان پرسش جدی می پرسیدند پروژه قطار شهری کی راه می افتد. . مدام گفته می شد به زودی. به زودی! آیه شریف در پاسخ به پرسش کفار نازل شده است. گویا پرسش همیشگی خود را باز نیز طرح کرده اند که قیامت کی خواهد بود؟ این عذابی که از آن سخن می گویید چه زمانی اتفاق خواهد افتاد. پرسید پرسشگری از عذابی که واقع شونده است. یقینا از این پرسیده که که واقع می شود. کی اتفاق می افتد.
لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿2﴾ عذابی که برای کافران راه رهایی و خلاصی از آن نیست.
مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿3﴾ عذابی که از جانب خداوندی که دارای مراتب و درجات است. که الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه. هم درجات عند اللّه و اللّه بصیر بما یعملون. تعرج الملئکه و الروح الیه فى یوم... رفیع الدرجات ذو العرش. لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق کریم. درجات به اعتبار خداوند نیست بلکه به اعتبار کسانی است که می خواهند به محضر خداوند شرفیاب بشوند. وقتی رئیس دولت به شهری وارد می شود. بعضی در استادیوم و یا در مجمع عمومی با او دیدار می کنند. و بعضی در سالن سرپوشیده که شاید گنجایش و ظرفیت سیصد و یا چهار صد نفر دارد با او دیدار می کنند. برای بعضی جلسانی می گذارند که مثلا بیست یا سی نفر هستند. و بعضی هم با رئیس دولت دیدار خصوصی دارند. رئیس دولت که رئیس دولت است. فرقفی نمی کند این افراد هستند که به اقتضای موقعیت و کارایی و کارهایی که کرده اند با او دیدار می کنند. خداوند نیز این گونه است. درجات به اعتبار خود افراد و فرشتگان است. و درجات افراد هم به اعتبار کارهایی است که کرده اند.
تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿4﴾ ینزل الملئکه بالروح من امره و یا تنزل الملائکة و الروح... منظور از روح بیان شد که به احتمال زیاد جبرئیل باشد که بالاترین شان و منزلت را در پیشگاه خداوند دارد. فرشتگان و جبرییل به سوی او اوج می گیرند و از نردبان خدایی بالا می روند. و ترى الملئکه حافین منحول العرش. یوم یقوم الروح و الملئکه صفا. در روزی که مقدار و اندازه آن پنجاه هزار سال است.
دقت شود که در آیه روز آن را با سال مقایسه کرده است. و این به معنای طولانی بودن و به هم ریختن روح و روان افراد است. هیچ دقت کرده اید بعضی از جاها زمان به سرعت می گذرد. بلیت قطار یا هواپیما در دست شما است. گویا ساعت را روی دور تند گذاشته اند. تا چشم به هم بزنید دقایق هم چنان می گذرد. در پارک بچه ها در حال بازی با اسباب و وسایل آن هستند به ناگاه دستگاه می ایستد و صدای بچه ها در می آید که نه. هنوز تمام نشده است. چون زمان بر آنها خیلی زود گذشت. و بعضی از جاها زمان به کندی می گذرد و گاه اصلا تکان نمی خورد. مانند داخل سالن انتظار مطب پزشکان و از آن بدتر پشت در اتاق عمل. هر دقیقه اش گویا یک شبانه روز است. قیامت این گونه است. دقیقا مانند پشت در اتاق عمل. چنان فرد ذهنش درگیر اعمال و رسیدگی به آن و... که زمان اصلا تکان نمی خورد.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا ﴿5﴾ پس شکیبایی پیشه کن. شکیبایی که زیبا است. گویا ما صبر غیر نیکو هم داریم. احتمالا صبری باشد که همراه با غر و لند است. صبری که همراه با بد و بیراه و دشنام است. صبری که بگوییم صبر نکنیم چه کنیم. صبر زیبا صبری است که تن به واقعیت و حقیقت داده و واقعا شکیبایی به خرج می دهند. هیچ اعتراضی هم ندارند. دیده اید در صفهای طولانی بعضی به زمین و زمان می زنند. مراقب پس و پیشند. مدام اعتراض می کنند. به زمین و زمان بد و بیراه می گویند و... و دیگری مشغول خواندن روزنامه است یا تسبیح به دست گرفته است و ذکر می گوید. و یا با کنار دستی خود به نقل خاطره پرداخته است. این بیانگر هر دو صبر است.
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا ﴿6﴾ آنها قیامت و عذاب قیامت را دور می پندارند. با خود می گویند: کی رفته و کی دیده و کی از آن دنیا برگشته است. دور می پندارند به معنای آن که اصلا به آن باور ندارند.
وَنَرَاهُ قَرِیبًا ﴿7﴾ و لی ما قیامت را خیلی نزدیک می بینیم. نزدیکتر از آنی که حتی فکرش را هم بکنیم تا چشم به هم نگذاشته ایم قیامت فرا می رسد.
یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ ﴿8﴾ سخن از قیامت است. و فضای جهنم. به شاخصهای قیامت و جهنم پرداخته است. روزی که آسمان هم چون فلزات ذوب شده خواهد بود.
وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ﴿9﴾ و کوهها هم چون پشم حلاجی شده و از هم پاشیده و نرم. وتکون الجبال کالعهن المنفوش.
وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا ﴿10﴾ توجه کرده اید گاهی از اوقات به جهت حوادثی که اتفاق می افتد و درگیری های پیاپی شاید یک یا دو هفته نشود با نزدیکترین دوست هم تماس گرفت. هنوز در مقام بیان ویژگی های قیامت است. هیچ دوستی از حال و روز دوستش نپرسد. قیامت همه اش این گونه است. حتی خویشاوندان بسیار نزدیک هم از یک دیگر خبر ندارند.
یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ﴿11﴾ دوستان و خویشاوندان او را به یک دیگر نشان می دهند ولى هر کس گرفتار پرونده خویش است. شنیده اید که بعضی از حاکمان چشم فرزندان خود را در آورده اند. چون از ناحیه آنها احساس خطر می کردند. تاج و تختشان را در تزلزل می دیدند. مانع را سریع از سر راه خود برداشتند. رسم روزگار و زمانه است. فردای قیامت که گنهکار روزگارش را می بیند و عذاب دردناک قیامت را می گوید کاش همه خویشاوندان و دوستانم را حتی فرزندانم را قربانی می کردم تا دچار چنین روزگاری نمی شدم. تا این عذاب دردناک و دهشناک از من دفع می شد و گریبان خود آنها را می گرفت.
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿12﴾ و دوست بسیار نزدیکش را و برادرش را
وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ ﴿13﴾ و ایل و طائفه اش که به او پناه می آورند.
وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ ﴿14﴾ کاش همه هستی را قربانی می کردم تا از این جهنم رهایی بیابم.
کَلَّا إِنَّهَا لَظَى ﴿15﴾ نه چنین است. به راستی که آتش جهنم به گونه ای است که از درون افراد را می سوزاند.
نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى ﴿16﴾ و هم چون کندن پوست از سر و دست و پا، عذابش می دهند و در آتش می سوزانند.
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿17﴾ جهنم با آن اوصافی که بر شمردیم فرا می خواند آنان را که به دعوت الهی پشت کرده و رو به دنیا داشتند.
وَجَمَعَ فَأَوْعَى﴿18﴾ و در انبارها و خزانه ها و گنجه ها نگهداری کردند. اینها کسانی بودند که حق دیگران را ادا نکردند. در برابر اهل ایمان که حق و حقوقی برای دیگران باور دارند. و الذین فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم.
إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا﴿19﴾ در آیه هفدهم فرمود ادبر و تولی. و در ادامه انسان را توصیف می کند و ویژگی های او را بر می شمرد: به راستی که انسان خیلی و بیش از اندازه حریص است.
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿20﴾ و آن گاه که شری به او برسد فریادش به آسمان رود.
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ﴿21﴾ و هر گاه که خیری به او برسد به دیگران بذل و بخشش نمی کند. در پیش خود نگه می دارد و انبار می کند.
إِلَّا الْمُصَلِّینَ ﴿22﴾ در بالا انسان حریص را توصیف فرمود آن در برابر حرص و طمع می تواند ایستادگی و مقاومت کگند نماز است. مگر نماز گزاران. زیرا ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر. در اقامه و اذان می گوییم حی علی خیر العمل. نماز بهترین کار است. حتی نماز از دعا و قرآن خواندن هم بهتر است. در دوران امر بین نماز و دعا و تلاوت قرآن؛ نماز از همه مقدم است. چون خیر العمل است. چون نماز هم قرآن است و هم دعا.
الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿23﴾ مصلین چه کسانی اند؟ کسانی اند که بر خواندن نماز مداومت دارند. مدام در حال نمازند. در سوره بقره بیان شد که فرق است بین اقامه نماز و خواندن نماز. اقامه نماز یعنی پای بندی به همه آن چه که نماز برآنها استوار است. آثقار و تبعات نماز بعد از نماز هم بوده باشد.
وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ﴿24﴾ نماز گزار کسی است که در اموئال و سرمایه اش حقوقی مشخص و معین شده است. در آیه بعد مورد مصرف را بیان می کند ولی مهم آن که حق و حقوقی برای دیگران مشخص کرده است. گرچه آیه را حمل بر زکات کرده اند ولی باید دامنه اش فراتر از زکات باشد. زکات را خداوند معلوم کرده است نه خودش. و حال آن که خودش در اموالش حقی برای تهیدستان و فقیران مشخص کرده است.
لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿25﴾ حقوقی برای متکیدان و فقرا محرومان. سائل کسی است که دستش را دراز می کند و از شما تقاضا می کند. محروم کسی است که حق و حقوق او تضییع شده باشد. مثلا خانمی ثروتمند که الان شوهرش او را از منزل رانده و یا شوهرش مرده و او از حقوق خودش منع شده است. حقش را به او نداده اند. نگویید که حق او را دیگران خورده اند. شما به وظیفه خود عمل کنید.
وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿26﴾ نماز گزاران کسانی اند که روز قیامت را راست می دانند و بدان باور دارند. پس از اتمام معاد شرح منظومه در درس مرحوم حضرت آیت اله سید عزالدین زنجانی ایشان بر معاد جسمانی منطبق بر روایات تاکید داشت. بنده عرض کردم مهم نیست که جسم بسوزد یا روح. مهم نیست که دستم بشکند یا دلم. مهم آن که باور به قیامت داشته باشیم. و اعمال ما آن گونه می نماید که حتی تردید هم در قیامت نداریم. یعنی احتمالش را هم نمی دهیم. با تعجب پرسیدند چطور؟ گفتم رفتار آقایان عالمان دین به گونه ای است که الان قیامت است. و و با تمام وجود به آن چسبیده اند. و دیگر آینده را رها کرده اند. اعمال ما چیزی را نشان می دهد و آن چه بر زبان می آوریم چیز دیگری.
وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ ﴿27﴾ نماز گزاران کسانی اند که از عذاب پروردگارشان بیمناکند و ترس و واهمه دارند. از رفتار و کردار آنها می شود فهمید که واقعا از قیامت ترس دارند.
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ﴿28﴾ اینها باور دارند که از عذاب پروردگارشان در امان نیستند. هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد و چیزی از لای پرونده در بیاید و عذاب پروردگار را رقم بزند.
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿29﴾ نماز گزاران کسانی اند که خود نگهدارند. دامن خود را هرگز آلوده نمی سازند.
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿30﴾ فقط خود را در اختیار همسران خود قرار می دهند و یا کسانی که در ملکیت آنها است. مانند کنیزکان و بردگان و یا عقد موقت که منافعی را برای زمان خاصی در تملک دیگری قرارر می دهد. دقت شود که در صورت بودن با اینها دبگر آلودگی دامن مطرح نیست. و ملامت و سرزنش را هم در پی ندارد.
تفسیر سوره معارج در مسجد قبا بیان شده است. و تفسیر سوره اقرء یا علق در جهاد دانشگاهی. ان شاالله در جلسه بعد در جهاد دانشگاهی پژوهشکده اقبال سوره قلم بحث و بررسی خواهدشد.
سوره معارج ابتدا در مسجد قبا بیان شد سپس در تلگرام ذیل صفحه هدایت نیز تقدیم عزیزان گردید که هم اکنون نیزد موجود است. در تلگرام، خواهرم خانم طاهره جمشیدی پرسیدهاند:
یکم- نسبت به آیه 30 سوره معارج ازواجهم یعنی زوجها شما بحث را مبسوط ترش هم کردید.
دوم این که خدا خودش در اول سوره میگوید انسان حریص است و... بعد او را دعوت به بخشش میکند. اگر کسی حریص باشد آیا میتواند بخشنده شود؟ یا از کودکی باید چنین تربیت شود؟
اما توضیحاتی برای خواهر گرامی خود.
یکم- این در آیه شریفه می فرماید ازواجهم همسرانشان نه این که هر کس باید چندین همسر داشته باشد. چنین برداشتی از آیه شریفه نادرست است. بلکه همه مردهای متاهل نسبت به بانوان خود باید تعهد داشته باشند. این بانوان به اعتبار مردها جمع آورده شده است. نه به اعتبار این که هر مرد می تواند چندین زن بگیرد. به این آیه شریفه دقت بفرمایید:
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ ﴿بقره آیه 7﴾ خداوند بر دلهای آنها و بر گوش آنها مهر زده است و بر چشمهایشان پرده آویخته است. و به آنها عذاب دهشتناک و بزرگی هم وعده داده می شود. شاهد مثال بنده قلوب و ابصار است. مگر هر فرد چندتا قلب دارد. یا مگر هر فرد چندتا چشم دارد که قلوب و ابصار فرموده است. برای دل و چشم اصطلاح جمع به کار برده شده است. در این جا نه به لحاظ هر فرد است بلکه به لحاظ مجموعه و گروه منافقین است که قلوب و ابصار آمده است. در آیه شریفه هم به اعتبار گروه مردان ازواج آورده است.
دوم- در آیات قرآن برای انسان صفات بارزی برشمرده است:
1ـ انسان موجودی ضعیف، و کم توان است. وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا (النّساء/28).
2ـ انسان کمصبر و عجول است. خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ (الأنبیاء/37).
3ـ زندگی انسان آمیخته با رنج و سختی است. قَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ(البلد/4).
4ـ بسیار ستمگر و بسیار نادان است. إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (الأحزاب/72)
5ـ ناسپاس است. إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ.(الزّخرف/15)
6- انسان ستمپیشه و ناسپاس است. إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ(ابراهیم/34).
7- زیانکار است. إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ (العصر آیه 2).
8- بسیار مجادلهگر است37. وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا(الکهف/54)
9- بخیل و تنگ نظر است وَکَانَ الإنسَانُ قَتُورًا: ... و انسان تنگنظر است! (الإسراء/100).
10- حریص است: إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (المعارج/ 19).
بیان این صفات در آیه شریفه به معنای ذاتی بودن و یا غیر قابل تغییر بودن نخواهد بود و نیست. بلکه این ویژگی های انسان است و می تواند به همین ویژگی ها جهت و سمت و سو بدهد. مثلا شتاب و سرعت و یا عجله مطلقش که بد نیست. انسان عجول است اگر این عجله برای نجات فرد غریق در دریا باشد چقدر سودمند است؟ انسان حریص است اگر این حرص جهت داده شود و در امور درست استفاده بشود خیلی ارزشمند و ستودنی خواهد شد. حریص باشد مثلا برای کمک به دیگران و یا حریص باشد برای فراگیری علم و دانش و یا حریص باشد برای برگرداندن حق و حقوق دیگران. بنابرای می توان با تلاش و کوشش صفات زشت را به صفات زیبا بدل ساخت.
حسن جمشیدی خراسانی
- ۰ نظر
- ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۰:۵۴