جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

زیبا آفرین
بررسی صدای زن
در رابطه با صدای زن از دو منظر می توان مورد بررسی قرار داد و نیز در فقه مورد بررسی قرار گرفته است.
گوینده یا شنونده
یکی خود زن به عنوان مکلف آیا می تواند با نامحرم سخن بگوید یا نه؟
یکی شنونده است که آیامی توان به سخن زن نامحرم گوش بدهد یا نه؟
در عرصه "صدای زن" مکلف هم می تواند خود گوینده باشد و می تواند شنوده باشد.  
ما با دو نوع مکلف در بادی امر مواجه هستیم.
یکم- خانمی که حرف می زند مانند:
خانمی که برای خرید به بازار می رود. نان می خرد و یا سیب زمینی و پیاز و یا لباس و یا طلا و جواهر و یا در صف مرغ و تخم مرغ و روغن و ...
خانمی که فروشنده است و کالا را برای دیگران توصیف می کند. چه به صورت حضوری به عنوان ویزیتور و یا به صورت تلفنی.
خانمی که در رستورانها و کافی شاپها و ... سفارشات را ثبت می کنند و یا در فروشگاههای بزرگ افراد را برای خرید راهنمایی می کنند...
خانمی که در محافل و مجالس به عنوان مسوول سخنرانی می کند. مثل نماینده های مجلس و شورای شهر و روستا و یا وزیر و یا معاونان و یا مدیران کل و یا فرمانداران و بخشداران...
خانمی که به عنوان نامزد انتخاباتی سخنرانی می کند. چه عضویت در شرکتها و چه نمایندگی شورای شهر و مجلس شورای اسلامی و...
 خانمی که قرآن می خواند و آن هم به ترتیل یا با صوت برای دیگران و یا نزد معلم مرد خود...
خانمی که مداح یا روضه خوان است.
خانمی که مجری برنامه ها است. مانند گویندگان خبر و یا مجریان برنامه های تلوزیونی و...
خانمی که آوازه خوان است به صورت فردی و یا همراه کروه.
خانمی که دکلمه و یا شعر می خواند...
من تلاش نکردم که موارد سخن گفتن خانمها را استخراج کنم که چند گونه می تواند باشد. مواردی که بیان شد تقریبا دامنه سخن گفتن را به سامان می کند.
تمامی مواردی که در بالا بیان شد خانم به عنوان متکلم و سخنگو است و شنوده می تواند زن و یا مرد باشد.  
دوم- کسی که صدای زن را می شنود. چه شنوده آن مرد باشد یا زن؛ البته بیشتر پرسش مورد نظر مرد است که صدای زن را بشنود. گرچه بعضی بین مرد و زن فرقی نگذاشته اند.  
لااقل می شود گفت:
1- گفتگوی خودمانی(دو طرفه است. گوینده و شنونده)
2- گفتگوی بازاری یا بازاریابی(نیز دو طرفه است گوینده و شنونده)
3- سخنرانی(که یک سویه است و طرف مقابل گوش می دهد. یا در کلاس و یا در مجلس و محفل... بیشتر القاء مطلب است). حتی دکلمه خوانی و یا شعرخوانی را هم در این مجموعه قراربدهید.
4- آواز خوانی
آواز خوانی می تواند تلاوت قرآن باشد برای دیگران.
تلاوت قرآن باشد برای معلم و یا استاد خودش.
ادعیه باشد مانند دعایب کمیل یا ندبه و...
حدیث پیامبر و یا ائمه باشد برای دیگران
مضامین روایات و آیات باشد مانند اشعار و غزلیات و...
خواندن ترانه ها و...
اجازه بدهید در آغاز چند حکم شفاف و روشن را از لابه لای حکمهایی که توسط فقهای عظام بیان شده است به عرض شما عزیزان برسانم.
جمشیدی خراسانی
ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
با اندکی دستکاری روایت فوق را خانم درصات حمدانی می خواند. شاید عمده دستکاری ایشان اضافه کردن عایشه مادر تو باشد که به احتمال زیاد همین نکته هم حساسیت برانگیز شده است. علیرغم آن که نام شریف حضرت زهرا سلام علیها و نیز حضرت امیر و امام حسن و امام حسین توسط وی برده می شود. ولی احتمالا این اسامی نتوانسته اند نام عایشه پوشش بدهد یا دست کم کم رنگ کند.    
ادامه دارد. اثرگذاری کلیپ
اجرای خانم دُرصات حمدانی شیوه جدیدی بود به جای استفاده از شعر و یا ترانه از متن یک روایت استفاده کرده بود. خود قصه بسیار زیبا و جاندار و شیوه اجرای او به قصه جان تازه ای می داد. اجرای بسیار زیبا بود. خیلی با وقار ایستاده و با طمانیه خاصی متن روایت را می خواند. طبق بیشتر موسیقی های عربی متن و صدای خواننده بر ابزار موسیقی استعلا یا استلا داشت. در بگران و پس زمینه گویا از حداقلهای وسایا موسیقی استفاده شده بود.
تقریبا شیوه جدیدی بود. یا لااقل برای من جدید بود. چندی قبل هم در تولد پیامبر اکرم(ص) همین کلیپ را برای من فرستاده بودند.
جدای از زیبایی، بسیار سوزاناک بود. با تمام وجود اندوه آن کودک یتیم درمانده از جنگ را بر روح انسان فرو می ریخت. غم نامه بود. نه ترانه. هر دو باری که من گوش کردم فقط اشک ریختم.
شاید از مهربانی پیامبر که واقعا چنین بود.
شاید از درد و رنج های پیامبر که واقعا چنین بود.
شاید از مظلومیت پیامبر که نیز چنین بود.
و شاید از جنگ
و شاید از کودکان باقی مانده از جنگ
و شاید از درد و رنجهایی که جنگ به بار می آورد...
نمی دانم فقط اشک ریختم. تنها مرحمی بود که می توانست به اندوه من التیام ببخشد.
از این که پیامبر اکرم این قدر به مردم و درد دل مردم نزدیک بود بر خودم می بالیدم که پیرو او هستم. و از این که پیامبر این قدر به بچه های یتیم نزدیک بوده است نیز خوشحال بودم چون یتیم بومد درد یتیسم را به خوبی درک می کرد... تازه داشت حالیم می شد که چرا در قرآن این قدر به بچه های یتیم تاکید شده است. در یک کلام باید گفت: جزو کلیپ های تاثیر گذار بود...
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
متن کلیپ:
متنی که خانم درصا حمدانی می خواند روایت زیر است البته با تغییرات جزیی.
یحکی أن فی یوم خرج النبی صلی الله علیه وسلم لیؤدی صلاة العید. فرأی أطفالاً یمرحون و یلعبون ولکن کان بینهم طفلاً یبکی وحیداً و ثوبه ممزق، فإقترب منه صلی الله علیه وسلم و قال له: مالک تبکی ولا تلعب مع الصبیان؟ فاجابه الصبی: لقد قتل أبی فی إحدی الحروب الإسلامیة وتزوجت أمی فأکلوا مالی واخرجونی من بیتی، وأنا لیس لدی مأکل ولا مشرب ولا ملبس ولا بیت یأوینی، وعندما رأیت الأطفال یلعبون تجددت أحزانی فبکیت علی مصیبتی. فأخذ النبی صلی الله علیه وسلم بید الصبی وقال له: اما ترضى ان اکون لک ابا وفاطمة اختا وعلی عما والحسن والحسین اخوین؟ فعرف الصبی أنه رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال علی الفور: وکیف لا أرضی بذلک یا رسول الله، فأخذه الرسول صلی الله علیه وسلم إلی بیته وکساه ثوباً جدیداً واطعمه وبعث السرور فی قلبه من جدید. فرکض الصبی بین الصبیان یرکض ویلعب، فقال له أحد الصبیان أما کنت تبکی قبل قلیل؟ فما الذی جعلک الآن مسروراً وفرحا؟ فقال الیتیم: کنت جائعا فشبعت وکنت عاریا فکُسیت وکنت یتیما فأصبح رسول لله ابی وفاطمة الزهراء اختی وعلی عمی والحسن والحسین اخوتی. فقال الصبیان علی الفور: لیت آبانا قتلوا فی الحرب لنحصل علی ما حصلت أنت علیه. وعاش الطفل فی کنف الرسول صلی الله علیه وسلم حتی توفی، فلما وصل إلیه نبأ وفاته خرج من البیت یبکی ویهیل التراب علی رأسه صارخاً: الآن صرت یتیماً... الآن صرت غریباً، فقام أحد الصحابه بکفالته.
گفته اند: نبی اکرم(ص) روزی برای ادای نماز عید بیرون شد. کودکان را دید که با نشاط بازی می کردند.  در بین آنها کودکی بود که گریه می کرد و تنها بود. لباس کهنه به تن داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او نزدیک شد از او پرسید: چرا گریه می کنی؟ چرا با دیگر کودکان بازی نمی کنی؟
آن کودک پاسخ داد: پدرم در یکی از جنگهای اسلامی کشته شد. و مادرم شوهر کرد و تمام اموال من را خورد و مرا از خانه ام بیرون انداخت. دیگر من نه خوردنی دارم و نه نوشیدنی و نه پوشیدنی و نه خانه ای که در آن پناه بگیرم.  این که می بینم کودکان بازی می کنند، اندوه من زنده می شود... بر اندوه خویش می گریم.
پیامبر دست کودک را گرفت و به او گفت: آیا خشنود خواهی بود اگر من پدرت باشم و فاطمه خواهرت و علی عمویت و حسن و حسین برادرانت؟
کودک پیامبر را شناخت. با شتاب پاسخ داد: ای فرستاده خدا! چگونه بدان خشنود نباشم!
پیامبر او را با خودش به منزل آورد. لباس نو به او پوشاند. غذا به او خوراند. و شادی نویی را در دل او بر انگیخت.
کودک بیرون دوید و بین کودکان می پرید و بازی می کرد.
یکی از کودکان از او پرسید: همین چند لحظه پیش گریه می کردی؛ تو را چه شد؟ چه چیزی تو را اینک خوشحال و شاد کرده است؟
پسرک یتیم گفت: گرسنه بودم سیرم کرد. برهنه بودم پوشاندم. یتیم بودم و اینک فرستاده خدا پدرم شد و فاطمه زهرا خواهرم و علی عمویم و حسن و حسین برادرهای من...
کودکان بی آن که درنگ کنند به او گفتند: کاش پدر ما هم در جنگ کشته می شد تا چیزی که تو به دست آورده ای ما نیز به دست می آوردیم.
کودک در کنف حمایت پیامبر(ص) زندگی کرد تا درگذشت. چون خبر درگذشت پیامبر به وی رسید بیرون آمد و اشک می ریخت و خاک بر سر خود می پاشید و داد می زد: الان من یتیم شدم... الان من غریب شدم.
یکی از یاران پیامبر بر خاست و کفالت او را بر عهده گرفت...
این روایت را گفته اند که ضعیف است شاید ماخذ داستان این روایت باشد که بدان شرح و بسط داده اند:  
قال الإمام البزار فی مسنده  کشف الأستار حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ الْجُنَیْدِ ، ثنا أَبُو الأَسْعَدِ مِنْ وَلَدِ بَشِیرِ بْنِ عَقْرَبَةَ الْجُهَنِیِّ، وَکَانَ یَنْزِلُ عَسْقَلانَ فِی الرَّمْلَةِ فِی قَرْیَةِ طُورٍ، فَحَدَّثَنَا عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ بَشِیرِ بْنِ عَقْرَبَةَ الْجُهَنِیِّ ، قَالَ : لَقِیتُ رَسُولَ الله صلى الله علیه وسلم یَوْمَ أُحُدٍ فَقُلْتُ: مَا فَعَلَ أَبِی؟ فَقَالَ: اسْتُشْهِدَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ"، فَبَکَیْتُ، فَأَخَذَنِی فَمَسَحَ رَأْسِی وَحَمَلَنِی مَعَهُ، وَقَالَ: " أَمَا تَرْضَى أَنْ أَکُونَ أَنَا أَبُوکَ وَ تَکُونَ عَائِشَةُ أُمَّکَ؟ قَالَ الْبَزَّارُ: لا نَعْلَمُهُ یُرْوَى إِلا بِهَذَا الإِسْنَادِ. و قال الإمام الهیثمی رحمه الله فی مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: رواه البزار وفیه من لا یعرف. هذا هو أصل الحدیث الضعیف ، لکن قام القصاص والوعاظ بتزیینه بالروایة الخیالیة المکذوبة.
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
در یکی از صفحات مجازی کلیپی گذاشته بودند که از کارهای خانم دُرصات حمدانی خواننده تونسی بود. متن یا ترانه آن روایتی از نبی اکرم(ص) است.
اصل همان کلیپ را بدون هیچ توضیحی، برای دوستان در صفحه حوزه علمیه فرستادم.
گاه شادی و شادمانی در من ایجاد می شود دوستدارم دیگران نیز در این نشاط و شادی شریک باشند. تنها خوری خلاف رفاقت است. تنها شراکت که نباید در غم و اندوه باشد.
اما خلاف انتظار رخ داد. البته انتظار مخالفت می شد ولی بیش از انتظار بعضی واکنش نشان دادند:
این مزخرفات چیست که این جا می گذارید...
آوازه خوانی یک زن سربرهنه و آرایش کرده در حضور اجنبی..
حقیقت برای ترویج نیاز به باطل ندارد...
این فیلم هتک پیامبر اکرم است...
تعجب از شما است که از این فیلم خوشتان آمده و ترویج می¬کنید.
این تعبیر بسیار مهم بود: یعنی اگه اجازه بدیم یک زن بی حجاب و با آرایش با آواز از پیامبر حدیث بخونه...
اگه فکر می¬کنید با مطربی می¬شود تبلیغ دین کرد، راه را عوضی آمدید...
البته از تعداد بیش از ششصد نفر از اعضا سه نفر چنین واکنش تندی از خود نشان دادند. بگذریم از اهانتهایی که صورت گرفت. که منجر به حذف آن مزخرفات و یا آوازه خوانی و مطربی و... از صفحه مورد نظر شد...   
در آن جمع دوستی گرامی طرحی نو در انداخت و گویا خواست راه میانبر بزند و بحث را از کشمکش و چالش و مجادله به بحث علمی بدل کند...
رفتم سراغ اصل سوال؛ ایشان گویا پاک کرده بودند. ولی خلاصه و چکیده سوال خوانندگی زن بود که چه حکمی دارد؟
حقیر پاسخ زیر را فرستاد: خداوند به شما جزای خیر بدهد که لااقل طرح پرسش کردید. البته دوستان که نظرشان را فرمودند! شما فکر می کنید با توجه به توپهای پُر دوستان مجال برای کشف حقیقت وجود دارد؟
آیا دوستان دل به بحث می دهند تا حقیقت روشن شود؟
دوستانی که خود بریده اند و خود دوخته اند و الخ؟
من نمی دانم پاسخ جدی بر پرسش جدی شما چقدر دوستان عزیز حوزوی -که پیش از این صابونشان به تن بنده خورده است- یارای شنیدن حقیقتش را دارند؟
 نگوییم حقیقت لااقل عرایض آخوندی از صنف و از سلک خودشان را دست کم بشنوند که حتی در عرصه علم هم مقلد نیست بلکه به دنبال حقیقت است. –با توجه به واکنشهای تند بعضی از اعضا- من ظرفیت این صفحه را آن مقدار نمی دانم...
بعد از این توضیح حقیر، عزیزی عبارت زیر را فرستادند.  
زنده باشید، طبق آن چه بنده سوال کردم، اگر صدای زن طوری باشد که مشخص باشد خواننده کیست، حرام است، خواه مصداق غنا باشد یا نباشد. حال نظر حضرتعالی را نمی¬دانم که به عنوان مجتهد، قاعدتا بر اساس ادله فقهی خواهد بود!
مجدد پیام زیر توسط ایشان فرستاده شد:
سلام مجدد،عرض بنده این بود که بنده از مجتهد سوال کردم فرمودند: آواز خواندن زن اگر طوری باشد که خواننده مشخص شود کیست حرام است؟ خواه مصداق غنا باشد یا نباشد؟ سپس عرض کردم که اگر حضرتعالی به عنوان کسی که تقلید نمی¬کند نظر دیگری دارید، با ادله فقهی بفرمایید تا استفاده کنیم.
طبق فتوایی که خود این عزیز از مجتهدی بیان فرموده است نباید خواندن آن خانم مشکلی ایجاد می کرد. چون آن خانم را حداقل این عزیزان که اصرار به حرمت و فساد انگیزی آن داشتند را نمی شناختند و نمی دانستند که خواننده آن کیست. و فکر هم نمی کردند که این برنامه مدتها قبل ضبط و پخش شده است. چنان که عزیزی نگاشته بود باید جلو آن گرفته شود.
گرچه در خود همین فتوا ابهام وجود دارد: اگر صدای زن طوری باشد که مشخص باشد خواننده کیست، حرام است.
سوال: آیا می شود  صدای زنی را گوش کرد که قابلیت تشخیص و شناسایی نداشته باشد. یعنی نشود فهمید که مثلا فلان خواننده ایرانی یا فلان خواننده عرب یا فلان خواننده انگلیس یا آمریکایی یا روسی است؟
اگر نشود تشخیص داد پس مفید فایده نیست به چه چیزی می خواهند گوش بدهند.
مگر این که بگوییم نظر آن مجتهد این بوده است که نتوان فرد را شناخت. چنان که همین کلیپ را شاید بسیاری نشناسند. و در پی شناخت او هم نباشند. دلیلی هم ندارد که بخواهند او را بشناسند.
در صورت در بیان نظر ایشان چنین ابهامی وجود دارد و وجوه متعددی از آن برداشت می شود. در هر صورت آن عزیز نظر ایشان را فرستاد و نظر این حقیر را نیز خواست.    
به نظرم رسید لااقل در بین دوستان یک نفر کنجکاو و جویای حقیقت وجود دارد. گرچه دوستان دیگری هم قطعا و یقینا هستند که وارد این منازعه نشده اند ولی دوست خواهند داشت که ته این چالش و کشمکش چه خواهد شد.
بنده هم به خواسته دوست عزیز جامه عمل پوشاندم و حسب الامر ایشان پاسخ را تقدیم عزیزان می کنم.
با توجه به این که میزان خاصی از کلمات در هر صفحه تلگرام رد و بدل خواهد شد. سعی می کنم هر جایی که ابهام داشته باشد همانجا به توضیح بپردازم. ضمنا رویکرد ما به مساله فقهی است.
جمشیدی خراسانی
ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
جالبتر آن که در قرآن عکس آن آمده است. در آیه شریفه می فرماید انی جاعل فی الارض خلیفه. خداوند می فرماید من می خواهم خلیفه قرار بدهم. فرشته ها گویا با پروند انسان از قبل دسترسی داشتند تمامی اسناد و مدارک را رو می کنند که انسان را با آن سابقه بد می خواهی خلیفه و جانشین خود قرار بدهی. انسانی که آدم کش است. خون ریز است. تباهی به بار می آورد. این انسان را می خواهی پست و عنوان جانشینی بدهی؟ انسان را با دو ویژگی به ما می شناسانند یکی خون ریزی و دیگری تباهی گری. با این دو ویژگی دیگر جایی می ماند که ما از برتری این انسان بر همه موجودات عالم سخن بگوییم.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ(بقره آیه 30)
حالا این انسان با آن گذشته و این پرونده شفاف و روشن برای خودش نوشابه باز می کند و باد به غبغب می اندازد که من اشرف مخلوقات هستم. آیا از این کثیف تر و رذل تر هم پیدا می شد. در قرآن گاه از آن تعبیر می کند بدتر از حیوان بودن و أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ(اعراف 179) این تفکر به نظر من بیشتر ریشه یهودیت دارد. انسان اشرف مخلوقات است و یهودی ها اشرف همه انسانها. البته ما هم بی تاثیر از یهودی ها نبوده و نیستیم. انسان اشرف مخلوقات و شیعه هم گل سر سبد همه انسانها. یعنی حتی در فینال انسانها بالاخره یا یهودی ها برترند و یا شیعیان و دیگران جایی ندارند.  همین ویژگی را تحت تاثیر اندیشه یبهودی گری به نژاد کشانده اند. عربها در برابر عجمها. انسانها دربرابر بربرها. آریایی ها در برابردیگران و ایرانی ها در برابر همه انسانها. اینها اوهامی است که برای خود ساخته ایم و تار و پودی است که گرد او بافته ایم. باید از این حصار و زندان بیرون بیاییم تا بفهمیم چه خبر است.
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
گزارشی را می خواندم در رابطه با سگ پوتین. نقش و تاثیری که این سگ درنجات جان پوتین داشته است و کارهایی که می کند. سگها الان بخشی از نیروهای امنیتی و انتظامی شده اند. کشف مواد منفجره و کشف مواد مخدر و جدیدا هم کشف کرونا 19 هم اکنون از سگها برای پیدا کردن انسانهای زیر آوار استفاده می کنند. ما هنوز در شناخت زلزله و زمان وقوعش از حیوانات عقب افتاده تریم. من تعجب می کنم از متفکران اسلامی که علیرغم صراحت آیات قرآن نظری می دهند که با آیات نمی سازد. سگ اصحاب کهف و یا هدهد و موریانه در داستان سلیمان، اینها خود بیانگر عقل داشتن این حیوانات است. هدهد هم چون یک گزارشگر حرفه ای گزارش تهیه می کند. و موریانه هم چون یک نیروی امنیتی تحیلیگر متفکر و اندیشمند نیروهایش را از حوادث پیش رو با خبر می کند. یک گزارشی را می دیدم در رابطه با کلاغها که یک فردی را مدام مورد حمله قرار می دادند. گویا این فرد در دوره کودکی به لانه کلاغها حمله کرد و آسیبی به آنها رسانده که هرگز از یاد نبرده اند.
 از نظر اخلاق هم نمی شود گفت انسانها برتر از حیوانات هستند. گاه اخلاق حیوانات ضرب المثل شده است. یک لقمه نان دادن به سگ عمری خودش را مدیون صاحب لقمه می داند ولی این انسان خدا کند که احساس کند دستش به دهانش می رسد. ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی. همین که احساس بی نیازی کند سر به طغیان بر خواهد داشت. ماجرای ببر در طویله گاو هند را شنیده اید. که ببر در طویله می رفت و در کنار گاو می خوابید چون در زمان طفولیت آن گاو به او شیر داده است. یا شیری که به آهو حمله می کند و چون می بیند که حامله است رها می کند... این اخلاق در بین انسان ها چقدر رایج است. متاسفانه حیوانات نویسنده ای نداشتند تا بنشینند و اینها را بنویسند. کاش جاهایی نی داشتند تا پرونده سازی کنند و کارگاههای تولید قداست بسازند. اطلاعات ما از حیوانات بسیار اندک است. کدام حیوانی به جمعیت خودشان خیانت می کنند؟ ما کسانی را داشتیم که ایرانی بودند و در جنگ ایران و عراق با بی شرمی تمام اطلاعات کشور را به طرف عراقی می داد. کدام حیوان این قدر کثیف می شود.
در جریان تحریمها افراد بسیار کثیف و لجنی بودند که از فشارهای مضاعف علیه مردم خودشان حمایت می کردند. کدام حیوان این کار را می کند. فکر نکنم به ذهن هیچ حیوانی چنین اعمالی خطور کند به جز این انسان که ما او را تازه می گوییم حیوان است. به نظر من حیوان بر اینها به مراتب شرافت دارد.    
پس اینها هم عقل دارند و هم حافظه دارند و هم اخلاق دارند و هم تعهد دارند و هم مسولیت حالیشان می شود. پس انسان نمی تواند بر اینها برتری داشته باشد. داستان معروف را حتما شنیده اید که به عیسی گفتند برو و یک نفر را پیدا کن که از تو بدتر و پست تر باشد. او رفت و هرچه گشت کسی را نیافت. سگ بیمار نهیف درهم شکسته ای دید و خواست تا همان را با خود ببرد و نشان بدهد که از من بدتر و یا پستتر است. عیسی با خود گفت: شاید در زمان قدرت و توانمندی اش کاری کرده باشد که من قادر به انجام آن نبوده ام. از کجا معلوم که اعمال من بهتر از او باشد. و سگ را رها کرد و با دست خالی به درگاه خداوند رفت. چون چیزی را نیافت که از خودش پست تر باشد.
این فرهنگ دینی ما است آن وقت به اسلام نسبت می دهند که انسان اشرف مخلوقات است. جالبتر آن که می گویند در قرآن به صراحت فرموده است که انسان اشرف مخلوقات است. البته شاید اینها از قرآنی سخن می گویند که ما در اختیار نداریم و ما قرآنمان همان قرآن رایج خط طه عثمان است که اداره اوقاف ایران اجازه انتشار آن را داده است. چنین چیزی در قرآن نیست بلکه این ادعا از ناحیه یهودی ها مطرح شده است. و در قرآن به یهودی یک سری امتیازاتی داده است.  یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ... وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿ بقره آیه 47﴾ چون مساله مهم و اساسی بوده است در یک سوره همان آیه مجدد همان آیه تکرار می شود. بقره آیه 122)
اى فرزندان اسرائیل نعمتم را که بر شما ارزانى داشتم و اینکه شما را بر جهانیان برترى دادم یاد کنید.
وَ لَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِینَ. وَآتَیْنَاهُم مِّنَ الْآیَاتِ مَا فِیهِ بَلَاء مُّبِینٌ ﴿ دخان آیه 30 تا 33﴾ و قطعا آنان را دانسته بر مردم جهان ترجیح دادیم. و از نشانه‏هاى الهى آنچه را که در آن آزمایشى آشکار بود بدیشان دادیم.
این تعبیرات در قرآن هست ولی این به معنای اشرفیت حتی بنی اسرائیل هم نخواهد بود.
جمشیدی خراسانی
ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
این که انسان اشرف مخلوقات است یا نه اجازه بدهید با یک خاطر بحث را بیاغازم. چند سال قبل در همین ایام عید بود که منزل یکی از همکاران رفته بودیم. پدر ایشان که تعلقات درویشی و تصوف داشت به تفصیل در باره اشرفیت انسان سخن گفت. انسان اشرف مخلوقات است. از همه موجودات عالم برتر است. ما گل سر سبد موجودات عالم هستیم.
حدود نیم ساعت در این باره به تفصیل سخن گفت در نهایت خطاب به بنده گفت: فلانی همین جوری نیست؟
بنده هم لحظه ای تامل کردم و گفتم: نه.
دو باره تاکید کرد که انسان اشرف مخلوقات نیست؟
گفتم: نه اصلا اشرف مخلوقات نیست.
ایشان شگفت زده پرسید: چرا؟
گفتم: اگر همین جلسه ای که ما داریم و به اینجا جهت عرض ارادت آماده ایم اگر گرگها در جنگل و یا در کوه چنین جلسه ای تشکیل بدهند  و بخواغهند در مقام تجلیل از خود سخن بگویند چه خواهند  گفت؟ آیا خواهند گفت ما ستم روا می داریم؟ ما دستاورد انسانها را می دریم و بخشی از آن زا می خوریم. اصلا از این حرفها نمی زنند. بلکه مدعی می شوند ما اشرف موجودات هستیم. خصوصا اگر خودشان را با با انسانها مقایسه کنند یقینا اشرف موجودات خواهند بود. اگر در جلسه سگها نیز شرکت کنیم آنها نیز همین وضعیت را خواهند داشت. خصوصا اگر بتوانیم وارد جلسات الاغها بشویم. وقتی که در طویله دور هم جمع شده اند. از ستم انسانها به تفصیل سخن خواهند گفت و از خدمات شایانی که در برابر حداقلها به انسانها می دهند.
برای ما انسانها با این پرونده سیاه و کثیفی که داریم اگر همه سوابق پرونده خودمان را با رشوه و زد و بند از بین ببریم واقعا می توانیم برده داری را از پیشانی خودمان پاک کنیم. آیا می توان از پیشانی انسان جنایتهای جنگی اش را پاک کرد. آیا می شود کوره های آدم سوزی هیتلر را نادیده انگاشت. آیا می توان حادثه هیروشیما و ناکازاکی و شلمچه را هرگز از یاد برد. آیا می توان حوادث میانمار را از پرونده کثیف بشریت برداشت. به نظر من هرگز. این انسان با این کثافتکاری های بسیار باد به غبغب بیندازد و مدعی بشود که من اشرف مخلوقات هستم. به نهظر من ستمی که این انسان روی زمین بر هم نوع خود روا داشته است هیچ حیوانی چنین ستمی روا نداشته است بگذریم بر این که نسبت به طبیعت و سایر جانداران نیز چنین ستمی روا داشته است. آیا شده در جایی انسان پایش را بگذارد و تباهی بر جا نگذارد. به دل طبیعت می رود تا تفریح کند انبوهی از اشغال و خرابی بر جا می گذارد. به میزان دستیابی به توسعه عرصه را حتی برای زندگی خودش تنگ کرده است. اکو سیستم طبیعی را به هم زده است. یخهای قطبی و یخچالهای هزاران ساله در حال ذوب شدن است و سطح زمین در حال گرذم شدن است و همین دستاورد انسان است. آن وقت این انسان اشرف مخلوقات است. به نظر من اگر کسی قلعه حیوانات را خوانده باشد خواهد فهمید که خوکها نیز همین احساس را دارند.
آیا واقعا خسارتی که انسانها به طبیعت وارد آورده اند هیچ حیوانی چنین کرده است؟ به نظر من هرگز.
انسان که اشرف است اشرفیتش به چیست؟ به عقل است؟ آیا واقعا عقل و شعوری که بعضی از حیوانات دارد به نظر من انسان فاقد آن است. انسان عقلش را در ایجاد ابزار به کار گرفته است و حیوان عاقلی است که ابزار نمی سازد. یا خیلی نمی سازد و الا سد سازی را که انسانها از سگهای آبی یاد گرفته اند. دفن حشو و زواید را که از کلاغ یاد گرفته اند. شکسته بندی مدرن و گچ گیری را از لک لک ها یاد گرفته اند. کشف آب و چاه و ذخایر آبی را از میمونها و دیگر حیوانات  فرا گرفته اند. یعنی آنها پیشتاز بوده اند. یعنی انسانها بیشتر پیرو حیوانات بوده اند تا پیشرو. البته بعد تغییراتی در آن ایجاد کرده اند. پیش از انسان حیوانات بودند که خانه و ماوا برای خود درست کردند. همین تجربه اندکی که بنده با بعضی از حیوانات داشته ام واقعا شگفت آور بوده است. سگ، اسب، الاغ، گوسفند، بز، کبوتر، طوطی، گربه و...
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
9. ستمگری و نادانی: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.( احزاب، 72)
ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود.
وإذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا إلیه ثم إذا خوله نعمة منه نسی ما کان یدعو إلیه من قبل و جعل لله أندادا لیضل عن سبیله قل تمتع بکفرک قلیلا إنک من أصحاب النار (زمر، 8)
مس الانسان ضر دعانا ثم إذا خولناه نعمة منا قال إنما أوتیته على علم بل هی فتنة ولکن أکثرهم لا یعلمون(زمر، 48)
أیدیهم فإن الانسان کفور (شورا، 48
إن الانسان لکفور مبین (زخرف 15) آزمند(کم طاقت و کم تحمل)، إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا. إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا. وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا.( معارج، 19 – 21)
به راستى که انسان سخت آزمند [و بى‏تاب] خلق شده است. چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه کند. چون خیرى به او رسد بخل ورزد.
هلوئیت، منوعیت، جزوئیت  و بعد ویژگی‌های انسان برتر را بر می‌شمارد.
اینها صفات ذاتی انسان نیست چون با نماز زائل می‌شود واگر صفات ذاتی باشد از بین نخواهد رفت.
بل الانسان على نفسه بصیرة (قیامه، 14)
لقد خلقنا الانسان فی کبد (بلد 4)
لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم، ثم رددناه أسفل سافلین، إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات فلهم أجر غیر ممنون [تین 4-6]
کلا إن الانسان لیطغى، أن رآه استغنى[ علق 6 ]   
إن الانسان لربه لکنود و إنه على ذلک لشهید [ عادیات 7 ] و إنه لحب الخیر لشدید [عادیات6 -8]  
إن الانسان لفی خسر(عصر، 2)
ان الانسان لیطغی ان رأه استغنا(علق، 6و7)
وَاللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا(نوح، 71/17)
و خدا[ست که] شما را [مانند] گیاهى از زمین رویانید.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(حجر، 15/26)
صلصال= گل؛   حمأ مسنون = لجن، گل بدبو و بد طعم.
و در حقیقت انسان را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدیم.
پایان
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته آخر
بر خلاف آن چه گفته می شود که انسان اشرف مخلوقات است آیات شریفه خلاف آن را بیان می دارد:
ویژگی‌های انسان در قرآن
1. کم توانی: وَ خُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا.( نسا، 28)
و انسان ناتوان آفریده شده است.
انسان ناتوان آفریده نشده بلکه کم‌توان آفریده شده است یا به بیان دیگر کم تحمل آفریده شده است.
2و3. ستمگری و ناسپاسی: وَ آتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ.( ابراهیم، 34)
و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏خدا را شماره کنید نمى‏توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است.
در بالا دو صفت از انسان را بیان می‌کند: ستمگری و ناسپاسی
ناسپاسی: وَ إِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ.( یونس 13)
و چون انسان را آسیبى رسد ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده مى‏ خواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم چنان مى‏رود که گویى ما را براى گرفتاریى که به او رسیده نخوانده است.
وَ إِذَا مَسَّکُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کَانَ الإِنْسَانُ کَفُورًا.( اسرا، آیه 67)
و چون در دریا به شما صدمه‏اى برسد هر که را جز او مى‏خوانید ناپدید [و فراموش] مى‏گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشکى رهانید رویگردان مى‏شوید و انسان همواره ناسپاس است.
وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ.( زمر، آیه 8)
و چون به انسان آسیبى رسد پروردگارش را در حالى که به سوى او بازگشت‏کننده است مى‏خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند آن [مصیبتى] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا مى‏کرد فراموش مى‏نماید و براى خدا همتایانى قرار مى‏دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى.
وَ هُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ.( حج، 66)
و اوست که شما را زندگى بخشید سپس شما را مى‏ میراند و باز زندگى [نو] مى دهد حقا که انسان سخت ناسپاس است.
4. ستیزه‌جویی: خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ.( نحل، آیه4)
انسان را از نطفه‏اى آفریده است آنگاه ستیزه‏ جویى آشکار است.
5. شتابزده: وَ یَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً.( اسرا، آیه 11)
و انسان [همان گونه که] خیر را فرا مى‏خواند [پیشامد] بد را مى‏ خواند و انسان همواره شتابزده است.
خلق الانسان من عجل سأوریکم آیاتی فلا تستعجلون (انبیا، 37)
6. ناامیدی: وَ إِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَ نَأَى بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوسًا.( اسرا، آیه83)
و چون به انسان نعمت ارزانى داریم روى مى‏گرداند و پهلو تهى مى‏کند و چون آسیبى به وى رسد نومید مى‏گردد.
7. بخل: قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذًا لَّأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الإِنفَاقِ وَکَانَ الإنسَانُ قَتُورًا.( اسرا، آیه100)
بگو اگر شما مالک گنجینه‏هاى رحمت پروردگارم بودید باز هم از بیم خرج کردن قطعا امساک مى‏ورزیدید و انسان همواره بخیل است.
8. مجادله: وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَ کَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا.( کهف، 54)
و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آوردیم و انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
نکته پنجم-
 استناد به آیه شریفه می فرماید که: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿ بقره آیه 34﴾
و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس به جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند.
این که خداوند به فرشتگان فرمود تا آدم را سجده کنند واقعا به معنای اشرفیت انسان است؟ ضمن آن که آدم را فرمود سجده کنند نه انسان را. خود می دانید که انسان اعم از آدم است و ادم یکی از مصادیق انسان.
سجده کردن انسان به معنای برتری انسان از ملائکه شاید باشد ولی به معنای برتری از همه موجودات نیست. ضمن این که خود آیه شریفه دال بر این است که بعضی از فرشتگان برتری انسان را بر خود نپذیرفتند بلکه آن را غیر قابل تحمل هم می دانستند. و شاید در آیه شریفه که می فرماید و یسفک الدماء شاید تفسیر و برداشت فرشتگانی هم چون شیاطین بوده باشد. در هر صورت این آیه دال بر برتری انسان نمی کند. نهایت چیزی که شاید بیان کند برتری انسان بر فرشتگان است. البته این سجده چه بوده است؟ چگونه بوده است؟ آیا سجده بر غیر خداوند معنا می دهد یا نه و... باید مورد برسی قرار بگیرد.
نکته ششم- استدلال شده است به آیه شریفه و نفخت فیه من روحی... فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿صاد آیه 72﴾
این که می فرماید از روح خودم در آن دمیدم. آیا این آیه به معنای برتری انسان است. چنان که بیان شد ممکن است برتری بر بعضی از موجودات باشد نه همه. ضمنا مگر خداوند دیگر جانداران را از چه روحی آفرید. همه موجودات افاضه فیض وجود رب العالمین است.
نکته هفتم- این که خداوند می فرماید از روح خودم در آن دمیدم این انتساب آیا به معنای برتری انسان بر همه موجودات است؟ فکر نکنم. چنین نخواهد بود. البته ممکن است بخواهد با این تعبیرات انسان را مورد توجه قرار بدهد چنان که در آیات قرآن به سم ستوران و یا به خورشید و نون و قلم و عصر ... سوگند یاد شده است. اینها به معنای حرمت نهادن است نه به معنای برتری بر همه موجودات.
من می خواهم بگویم از آن طرف انسان خیلی هم موجود قابل توجهی نیست. چون از آب گندیده آفریده شده است.
اما نکته هشتم و  نهم که گیر ساختاری به استدلال داده اند.
فرموده اند: در قرآن که انسان را فرموده است اشرف مخلوقات است منظور انسان کامل است. نه مطلق انسان.
البته توضیحات بنده در رابطه با انسان بود نه انسان خاص ضمن این که عرض شد اصلا در قرآن تعبیر به اسشرفیت انسان نشده است. نمی دانم این اشرفیت را از کجا آورده اید و چنان که عرض شد تعبیر یهودی ها. پس استدلال اشکالی ندارد ضمن این که بنده استدلال نکردم نظر خودم را عرض کردم و توضیح دادم.
کاش به همان آظیه ای که در گفتگو لااقل اشاره کردم شما استناد می کردید. انی جاعل فی الارض خلیفه...
خداوند می خواهد در زمین خلیفه قرار دهد.
انسان خلیفه خداوند است.
خداوند که بهترین و برترین است پس انسان هم بهترین و برترین است.   
به آیه شریفه دقت بفرمایید من می خواهم خلیفه قرار بدهم. حالا چه کسی خلیفه است؟ انسان. اگر من خلیفه خداوند هستم به معنای شریف بودن است یا به معنای اشرف بودن. اولا که واقعا من خودم را خلیفه نمی دانم خداوند می خواهد خلیفه قرار بدهد. نمی دانم که من هم توی لیست معرفی شده توسط خداوند هستم یا نه. به زور که خودم را نمی توانم در لیست قرار بدهم و جزو سر لیست بشوم. ضمن این که گیرم وارد لیست بشوم تازه می شوم شریف. خداوند به من شرافت بخشیده که بنده را به عنوان خلیفه قرار داده است کی گفته که این خلیفه برتر است. اشرف است. ما از شرافت چگونه اشرفیت نتیجه گرفتیم. متاسفانه از این قبیل نتایج فراوان گرفته می شود. از کجا پادشاه آدم محترمی است. فقیه فرد محترمی است. دانشمند فرد محترمی است. شریف است. از کجا ما نتیجه گرفتیم که شاه، فقیه، دانشمند و... اشرف ما انسانها است. از شرافت انسان، اشرفیت در نمی آید. چنان که از عالم بودن اعلمیت ثابت نمی شود. چنان که از خوب بودن بهترین استفاده نمی شود.
ادامه دارد
جمشیدی خراسانی
https://t.me/joinchat/AAAAAEpeRQ8uK71Mwex1Sg

  • حسن جمشیدی