جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

جمشیدی خراسانی jamshidi khorasani

دین فلسفه عرفان

با شما در باره دین، فلسفه و عرفان سخن می گوییم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

چهار بیتی دوم

چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد مارا
 هدایت گفته است:
حالی خوش دار این دل پر سودا را.
شرح
"عهده نمی شود" یعنی متعهد نمی شود.
"فردا را" یعنی آینده را.
"حالی" یعنی زمان الان و حال در برابر گذشته و آینده.
"دل شیدا" یعنی دل دیوانه. دلی که دیو در  آن رسوخ کرده است.
"مهتاب" منظور معشوق و محبوب ماه صورت است. چهره اش چون ماه می درخشد. همان که در رباعی اول به بتا از او یاد کرد و با صفت جمال ستود.
افراد، سنگ صبوری می یابند تا درد دل کنند و گره از دل بگشایند و از روزگاری که بر آنها رفته است شکایت می کنند. هر کنج دل آنها را که بگردی دردی و غمی و رنجی که بر ملا می شود.
سنگ صبور می کوشد که غم از دلش بزداید و او را به آینده خوب امیدوار کند. همه این سختی ها و تلخی ها که دیده ای و چشیده ای گذرا است فردای بهتر را به وی می نماید.
همه اعتراض خیام به آینده های خوبِ نوید بخشِ نیامده است.
همه سخن خیام در این چهار بیتی آن است که لحظه را و دم را غنیمت بدان و خوش بدار و خوش بگذران. زیرا این درست است که فردایی هست و ما منکرش نیستیم. ولی چه کسی متعهد می شود که فردای بهتری خواهد شد؟ شاید فردا بهتر از امروز باشد و شاید هم فردا بهتر از امروز نباشد بلکه بدتر از امروز باشد.
 اگر هم کسی بگوید من متعهد می شوم که فردا بهتر از امروز است این تعهدش تعهد نخواهد بود‌ زیرا برای فردایی که هنوز نیامده است چه سرنوشتی را می شود رقم زد. تعهد کس یا کسان، نمی تواند علت بهبودی و بهروزی آینده نیامده باشد.
پس حال که کسی نمی تواند نسبت به آینده تعهد بدهد بهتر همان که "آن" را داشته باشیم و این دل شیدا و دیوانه را شادمان کنیم و خوش بگذرانیم. این دل دیوانه را فی الحال خوش و شاد کن. دلی که از عشق دیوانه شده و از دست رفته است. تلاش کن تا این دل را به دست آوری و شادش کنی.
چه راهی برای شاد کردن این دل دیوانه فی الحال وجود دارد؟
نسخه ای که خیام می پیچد به عنوان طبیب حاذق و ماهر این است که می بیاورند و بهمتاب بنوشانند.
 البته مخاطب شب است. فرصت درخشیدن ماه. ای ماه تو می بیاور و به مهتاب بنوشان که ماه بسیار بتابد و بچرخد و دیگر از ما خبری نباشد.
 فرصت شبانه. شب را باید غنیمت شمرد. شب بهترین فرصت برای می نوشیدن است. پس قدر این آنات و لحطات را باید دانست. چون شبهایی خواهد امد که دیگر ما نیستیم.
خیام ما آورده است. پس سخن از تنهایی نیست. با دیگری است. شاید همان بت باشد که در رباعی نخست سخن از ان گفته شد.
پس باز هم سخن از نوشیدن می است اما نه در تنهایی و به تنهایی بلکه بایار و در کنار یار. با این تفاوت که در بیت دوم فرصت شبانه را نیز به میان آورده است.
در ادبیات عاشقانه عناصری اصلی آن
می یا شراب
یار یا معشوق با بت یا مهتاب
و شب
البته عناصر دیگری هم هست که به پای این سه عنصر نمی رسد شاید این سه ارکان عشق بازی باشد و دیگرها اجزای آن.


 

  • حسن جمشیدی

زیبا آفرین
کرونا و قرنطینه خانگی فرصتی است تا به خودمان بیاییم و راهی برای رهایی بیابیم. در بین شاعران و ادیبان ایران زمین به نظر می رسد رباعیات خیام نیشابوری بهترین  فرصت را برای ما ایجاد خواهد کرد و بهترین بهره ها را به ما خواهد رساند.
 بدین جهت فرصت را مغتنم دانسته و به بررسی رباعیات خیام می پردازیم.
البته شرحی که قابل فهم بلکه قابل استفاده برای همگان باشد. گرچه رباعیات خیام خود زیبا و دلنشین است اما فهم آنها بر خواندن رباعیاتش خواهد افزود.
توصیه ام به دوستان این است که نخست خود رباعی خیام را بخوانند. و بر معنا و مفهوم و برداشت خود عنایت بفرمایند. سپس شرح را مطالعه کنند.  

چهار بیتی اول

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویش مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوشیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
بعید می نماید که این شعر از خود خیام نباشد. گرچه بعضی گفته اند که شاید از خیام نباشد‌.
بررسی شعر
نسبت به بیت اول گفته اند
۱. برخیز بتا بیا بهر دل ما.
برخی گفته اند درستش:
۲. برخیز بتا بیار بهر دل ما
احتمالا با سبک شناسی خیام پیشنهاد ۱و ۲بهتر از متن رایج  باشد. چون گفته می شود "برای" متعلق به دوره پس از خیام است.
به نظر می رسد پیشنهاد ۲ رساتر و زیباتر و با مضمون سازگارتر است بتا برخیز و بیار کوزه شراب یا می را.
نسبت به بیت سوم گفته اند:
یک کوزه می بیار تا نوش کنیم.
البته این شعر سازگارتر و زیباتر است مشروط به آنکه "بیار" در آن نباشد چون در بیت اول بیار آمده است.
برخیز بتا بیار بهر دل ما...
یک کوزه می تا به هم نوش کنیم...
بهتر آن که "شراب را برداریم و به جای آن، می را بگذاریم. البته جای آن دارد که اهل عروض بفرمایند که "می" بهتر است یا "شراب".
شرح رباعی
ما باید زندگی کنیم و بعد از زندگی خواهیم مرد و با مردنمان ما را خاک می کنند و جنازه ما خواهد پوسید و تبدیل به خاک خواهد شد و زان پس با خاک ما گِل و بعد هم کوزه می سازند و در آن کوزه ها شراب خواهند ساخت.
این آینده ما است. دیگران از کوزه های ساخته شده از گل ما لذت خواهند برد،  اما خود ما چه؟ خیام می خواهد بفرماید به فکر الان خودت باش.
بتا منظور همان بت است. معبود است. کسی که پرستیده می شود. معشوق هم گفته می شود. یار هم نیز.
خیام می گوید ای عزیز من!ای یار من! ای معشوق من! الان که هستی از "آن" و زمان خود بهره ببر. فردا که نیامده بلکه نیست. ت را چه حاصل که اندیشه فردا می کنی‌.
 ای یار! ای بتا! برخیز! پاشو! بیا کنار من بنشین. از من فاصله نگیر. از من دور نباش. با من و پهلوی من باش!
دیدن روی زیبای تو، مشکل گشای من است:
مشکل تنهایی مرا خواهد گشود. مشکل آینده مرا خواهد گشود.
ای یار! بیا بیخ دل من بنشین تا با جمال دل آرا و زیبای تو مشکل من حل شود.
اینک که یار به کنار من آمد با هم چه خواهیم کرد؟
همان کاری که عاشقان می کنند.
 یک کوزه شراب آماده است تا شراب آن را با هم بنوشیم. لذت شراب در صرف نوشیدن آن نیست بلکه لذت شراب نوشیدن با بت است. با یار است با زیبا صورت است.
بیا تا این کوزه شراب را با هم بنوشیم و قدر این با هم بودن را بدانیم و لذت ببریم پیش از آن که بمیریم و خاک شویم و از خاکما کوزه ای بسازند و دیگران از آن لذت ببرند.
به نظر می رسد در شعر خیام با یار بودن و شراب نوشیدن با یار لذت بخش است.

 

https://t.me/joinchat/AAAAAFh5234GQY9qEzYVSA

  • حسن جمشیدی